English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
look oneself again بهبود یافتن
pick up health بهبود یافتن
meliorate بهبود یافتن
to look oneself again بهبود یافتن
pull through <idiom> بهبود یافتن
up and about <idiom> بهبود یافتن
Search result with all words
recover بهبود یافتن بازیابی
recovering بهبود یافتن بازیابی
recovers بهبود یافتن بازیابی
to turn the corner <idiom> بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
Other Matches
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
revivals بهبود
recovery upturn بهبود
improvement بهبود
improvements بهبود
revival بهبود
recoveries بهبود
recovery بهبود
remission بهبود
advances بهبود ها
progression بهبود
improvement بهبود
advance بهبود
proceedings بهبود ها
progress بهبود
mending بهبود
temper حالت بهبود
upgrading بهبود امکانات
improvements بهبود دادن
improvement بهبود دادن
meliorist بهبود گرای
ameliorative بهبود یابنده
meliorism بهبود طلبی
modifies بهبود دادن
modify بهبود دادن
restore to health بهبود دادن
betterment اصلاح بهبود
to restorative to health بهبود دادن
recovery time زمان بهبود
tempers حالت بهبود
tempered حالت بهبود
quick recovery بهبود سریع
upgrade بهبود امکانات
tempering quality قابلیت بهبود
upgrades بهبود امکانات
improvable بهبود پذیر
ameliorator بهبود دهنده
improvability بهبود پذیری
modifying بهبود دادن
It'll be OK. <idiom> بهبود میابد!
upgraded بهبود امکانات
welfare state دولت بهبود بخش
improvised بهبود سازی شده
spontaneous remission بهبود خود به خودی
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
recuperation بهبود جبران خسارت
recoverable error خطای قابل بهبود
To recover. To get well. خوب شدن ( بهبود یا فتن )
uprating بهبود میزان کارائی [مهندسی]
vulnerary بهبود دهنده داروی زخم
digital darkroom برنامهای برای بهبود تصویر
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
to mend matters کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
customize بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
customises بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
customized بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
enhancer وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
customised بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
HMI امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI's امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
ActiveX که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
enhance سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
extends خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
normal روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
extend خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
enhanced سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
extending خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
fields مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fielded مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
add-on سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
add-ons سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
EIDE مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
multimedia قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
backlight چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
MMX قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
processor پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
find یافتن
discover یافتن
discovers یافتن
finds یافتن
discovering یافتن
detects یافتن
detected یافتن
detect یافتن
detecting یافتن
discovered یافتن
to get rid of رهایی یافتن از
relax تخفیف یافتن
dominated تفوق یافتن
conquers پیروزی یافتن بر
expands بسط یافتن
to grow better بهبودی یافتن
to get ones hand in دست یافتن به
recuperate بهبودی یافتن
conquering پیروزی یافتن بر
conquer پیروزی یافتن بر
specialization تخصص یافتن
prefers ترجیح یافتن
preferring ترجیح یافتن
prefer ترجیح یافتن
overpowers استیلا یافتن بر
overpower استیلا یافتن بر
recuperating بهبودی یافتن
recuperates بهبودی یافتن
dominate تفوق یافتن
overpowered استیلا یافتن بر
recuperated بهبودی یافتن
centralisation مرکزیت یافتن
relaxes تخفیف یافتن
attain دست یافتن
wrap up خاتمه یافتن
escalate فزونی یافتن
dominates تفوق یافتن
escalated فزونی یافتن
deploy گسترش یافتن
transcend برتری یافتن
to pull round بهبودی یافتن
transcended برتری یافتن
transcending برتری یافتن
transcends برتری یافتن
to undergo a change تغییر یافتن
to take courage خرات یافتن
terminate خاتمه یافتن
to quit oneself of رهائی یافتن از
terminated خاتمه یافتن
attained دست یافتن
relaxing تخفیف یافتن
expanding بسط یافتن
dwindle تدریجاکاهش یافتن
dwindled تدریجاکاهش یافتن
expand بسط یافتن
dwindles تدریجاکاهش یافتن
dwindling تدریجاکاهش یافتن
deploying گسترش یافتن
terminates خاتمه یافتن
attains دست یافتن
wind up پایان یافتن
attaining دست یافتن
deploys گسترش یافتن
to reach for knowledge برای یافتن
centralization مرکزیت یافتن
recvperate بهبودی یافتن
shrinks کاهش یافتن
immix امیزش یافتن
penetract راه یافتن
overspread بسط یافتن
overmatch تفوق یافتن
scant تخفیف یافتن
overmaster برتری یافتن بر
outspread گسترش یافتن
shrink کاهش یافتن
perennate دوام یافتن
pickup بهبودی یافتن
achieve دست یافتن
achieves دست یافتن
achieving دست یافتن
end خاتمه یافتن
ended خاتمه یافتن
ends خاتمه یافتن
pull round بهبودی یافتن
protend امتداد یافتن
tense تشدید یافتن
tensed تشدید یافتن
come off وقوع یافتن
come round شفا یافتن
come through وقوع یافتن
convect انتقال یافتن
lay hands on something چیزی را یافتن
keep one's head above water رهایی یافتن
get out رهایی یافتن
hold out بسط یافتن
come off تحقق یافتن
circumfuse گسترش یافتن
misalign تغییر یافتن
tenser تشدید یافتن
tenses تشدید یافتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com