English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (5 milliseconds)
English Persian
best بهترین
foremost بهترین
gilt edged بهترین
gilt-edged بهترین
pride بهترین
prided بهترین
prides بهترین
priding بهترین
first class بهترین
gilt edge بهترین
of the first water بهترین
the best of all بهترین
tiptop بهترین
Other Matches
brand leader بهترین علامت تجاری بهترین مارک
qualities بهترین کیفیت
best بهترین کار
In the best possible manner. به بهترین وجه
best efforts بهترین مساعی
optimum بهترین امکان
quality بهترین کیفیت
best به بهترین وجه
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
back on one's feet <idiom> به بهترین سلامتی رسیدن
nap بهترین شرکت کننده
primes کمال بهترین قسمت
primed کمال بهترین قسمت
prime کمال بهترین قسمت
first-class درخورمردم طبقه یک بهترین
tip top بهترین اعلی درجه
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
second best theory نظریه بهترین دوم
napped بهترین شرکت کننده
best move بهترین حرکت شطرنج
skimeister بهترین اسکی باز
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
classic مطابق بهترین نمونه
classics مطابق بهترین نمونه
designated tournament مسابقه بهترین بازیگران
naps بهترین شرکت کننده
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
napping بهترین شرکت کننده
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
You are counted among my best friends. شما را از بهترین دوستانم می شمارم
dress up <idiom> بهترین لباس خود را پوشیدن
the best thatone can do بهترین کاری که میتوان کرد
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
The best advice is, not to give any <idiom> بهترین اندرز ندادن آن است
beluga نام بهترین نوع خاویار
best governed country کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
I wish you the best of luck. بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
Which is the best way to Tehran ? بهترین راه به تهران کدام است ؟
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
optima legum ilerpres est consuetudo عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
Hunger is the best sauce. <proverb> گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
Memmaker امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com