Total search result: 204 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
nap |
بهترین شرکت کننده |
napped |
بهترین شرکت کننده |
napping |
بهترین شرکت کننده |
naps |
بهترین شرکت کننده |
|
|
Other Matches |
|
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
money player |
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار |
Hunger is the best sauce. <proverb> |
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ] |
brand leader |
بهترین علامت تجاری بهترین مارک |
participants |
شرکت کننده |
entry |
شرکت کننده |
participating |
شرکت کننده |
contributors |
شرکت کننده |
participant |
شرکت کننده |
contributor |
شرکت کننده |
participative |
شرکت کننده |
suppliers |
شرکت تولید کننده |
supply company |
شرکت تامین کننده |
marathoner |
شرکت کننده ماراتون |
participant observer |
مشاهده گر شرکت کننده |
symposiast |
شرکت کننده درسمپوزیم |
supplier |
شرکت تولید کننده |
merrymaker |
شرکت کننده درجشن وسرور |
tenderer |
شرکت کننده در مناقصه یامزایده |
tenderer |
شرکت کننده در مزایده یامناقصه |
crusaders |
شرکت کننده درجنگهای صلیبی |
olympian |
شرکت کننده بازیهای المپیک |
bidder |
شرکت کننده در مناقصه یامزایده |
bidders |
شرکت کننده در مناقصه یامزایده |
sortie reference |
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز |
crusader |
شرکت کننده درجنگهای صلیبی |
walker |
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی |
walkers |
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی |
fleet |
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه |
producers |
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده |
producer |
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده |
service component |
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات |
semi-finalists |
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی |
semi-finalist |
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی |
fleets |
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه |
hurdler |
شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات |
pentathlete |
شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی |
sortie number |
تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز |
deathlete |
شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی |
pacer |
شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد |
attack transport |
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی |
component change order |
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات |
veteran |
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته |
veterans |
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته |
camper |
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند |
campers |
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند |
navy component |
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
off roader |
شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار |
forty niner |
شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا |
entrymate |
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی |
underwriters |
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت |
underwriter |
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت |
pcm |
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند |
off roader |
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل |
COMPAQ |
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود |
commitment board |
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی |
third party lease |
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد |
shot putters |
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران |
shot putter |
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران |
letterheads |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
letterhead |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
compaq computer corporation |
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر |
constituent company |
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر |
limited company |
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی |
army landing forces |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل |
army commander |
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی |
international finance corporation |
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است |
parent company |
شرکت مادر شرکت مرکزی |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
freightliner |
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight |
outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
gilt edge |
بهترین |
first class |
بهترین |
tiptop |
بهترین |
foremost |
بهترین |
priding |
بهترین |
gilt-edged |
بهترین |
of the first water |
بهترین |
gilt edged |
بهترین |
prides |
بهترین |
pride |
بهترین |
prided |
بهترین |
the best of all |
بهترین |
best |
بهترین |
qualities |
بهترین کیفیت |
best |
به بهترین وجه |
top-notch <idiom> |
عالی ،بهترین |
quality |
بهترین کیفیت |
best efforts |
بهترین مساعی |
best |
بهترین کار |
In the best possible manner. |
به بهترین وجه |
optimum |
بهترین امکان |
lion share |
بزرگترین یا بهترین بخش |
dressed to kill <idiom> |
بهترین لباس را پوشیدن |
primed |
کمال بهترین قسمت |
primes |
کمال بهترین قسمت |
back on one's feet <idiom> |
به بهترین سلامتی رسیدن |
prime |
کمال بهترین قسمت |
skimeister |
بهترین اسکی باز |
second best theory |
نظریه بهترین دوم |
tip top |
بهترین اعلی درجه |
first-class |
درخورمردم طبقه یک بهترین |
classics |
مطابق بهترین نمونه |
classic |
مطابق بهترین نمونه |
designated tournament |
مسابقه بهترین بازیگران |
(live off the) fat of the land <idiom> |
بهترین از هرچیز را داشتند |
best move |
بهترین حرکت شطرنج |
best governed country |
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد |
You are counted among my best friends. |
شما را از بهترین دوستانم می شمارم |
History is the best testimony. |
تاریخ بهترین شاهد است |
the best thatone can do |
بهترین کاری که میتوان کرد |
hit it off with someone <idiom> |
بهترین همراه با کسی داشتن |
flight |
بهترین نتیجه دور مقدماتی |
beluga |
نام بهترین نوع خاویار |
dress up <idiom> |
بهترین لباس خود را پوشیدن |
honesty is the best policy |
راستی ودرستی بهترین رویه |
The best advice is, not to give any <idiom> |
بهترین اندرز ندادن آن است |
c & f |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
paperless |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
combat resolution |
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم |
houses |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
house |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
housed |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
I wish you the best of luck. |
بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم |
Which is the best way to Tehran ? |
بهترین راه به تهران کدام است ؟ |
give someone the benefit of the doubt <idiom> |
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن |
make the best of <idiom> |
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن |
optima legum ilerpres est consuetudo |
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است |
ground badge |
علامت بهترین درجه دار یاسرباز |
the best game out |
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است |
i had best to leaveit |
بهترین کاران است که ان راول کنیم |
golden shoe |
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا |
heisman trophy |
جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی |
cover search |
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی |
body corporate |
شرکت شرکت سهامی |
business group |
شرکت سهامی [شرکت] |
sullivan award |
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال |
least cost design |
بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات |
to make the most of |
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از |
Shoppers were scrambling to get the best bargains. |
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند. |
record prices |
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده |
best ball |
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز |
handicap |
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل |
handicaps |
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
tilt and swivel |
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد |
adjudicate |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicates |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicated |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicating |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
decca |
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده |
doll up |
بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن |
Memmaker |
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
house |
شرکت |
consociation |
شرکت |
companies |
شرکت |
association |
شرکت |
company |
شرکت |
houses |
شرکت |
contribution |
شرکت |
contributions |
شرکت |
firm |
شرکت |
firmer |
شرکت |
housed |
شرکت |
firmest |
شرکت |
firms |
شرکت |
incorporation |
شرکت |