Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
Other Matches
the best game out
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
brand leader
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
hitherto
تاکنون
till now
تاکنون
to this d.
تاکنون
heretofore
تاکنون
as yet
تاکنون
so far
تاکنون
syne
تاکنون
cost indexes
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
hitherward
تاکنون تابحال
ever since
از ان وقت تاکنون
hereunto
بدین وسیله تاکنون
inward looking development policies
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
virgin wool
[پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
gilt-edged
بهترین
gilt edge
بهترین
priding
بهترین
prides
بهترین
first class
بهترین
best
بهترین
foremost
بهترین
tiptop
بهترین
of the first water
بهترین
pride
بهترین
gilt edged
بهترین
the best of all
بهترین
prided
بهترین
best efforts
بهترین مساعی
top-notch
<idiom>
عالی ،بهترین
best
بهترین کار
best
به بهترین وجه
optimum
بهترین امکان
qualities
بهترین کیفیت
quality
بهترین کیفیت
In the best possible manner.
به بهترین وجه
skimeister
بهترین اسکی باز
best move
بهترین حرکت شطرنج
back on one's feet
<idiom>
به بهترین سلامتی رسیدن
second best theory
نظریه بهترین دوم
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
tip top
بهترین اعلی درجه
dressed to kill
<idiom>
بهترین لباس را پوشیدن
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
naps
بهترین شرکت کننده
napped
بهترین شرکت کننده
nap
بهترین شرکت کننده
first-class
درخورمردم طبقه یک بهترین
napping
بهترین شرکت کننده
primes
کمال بهترین قسمت
primed
کمال بهترین قسمت
prime
کمال بهترین قسمت
classics
مطابق بهترین نمونه
classic
مطابق بهترین نمونه
You are counted among my best friends.
شما را از بهترین دوستانم می شمارم
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
The best advice is, not to give any
<idiom>
بهترین اندرز ندادن آن است
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
dress up
<idiom>
بهترین لباس خود را پوشیدن
beluga
نام بهترین نوع خاویار
the best thatone can do
بهترین کاری که میتوان کرد
best governed country
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
conservation
داشت
article had two notes
داشت
make the best of
<idiom>
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
i had best to leaveit
بهترین کاران است که ان راول کنیم
Which is the best way to Tehran ?
بهترین راه به تهران کدام است ؟
optima legum ilerpres est consuetudo
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
ground badge
علامت بهترین درجه دار یاسرباز
I wish you the best of luck.
بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
note book
دفتریاد داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
without letted
باز داشت
dwelt
منزل داشت
talent
درون داشت
expectantly
با چشم داشت
talents
درون داشت
talented
درون داشت
expectation
چشم داشت
factum
یاد داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
durst
زهره داشت
expectations
چشم داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
apanage
اختصاص داشت
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
heisman trophy
جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
disposure
نمایش عرضه داشت
to take down
یاد داشت کردن
to set down
یاد داشت کردن
annotator
یاد داشت کننده
to minute down
یاد داشت کردن
to make a note of
یاد داشت کردن
outlook
منظره چشم داشت
to make a minute of
یاد داشت کردن
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
writing pad
دسته یاد داشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
sullivan award
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design
بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
durst
جرات داشت جسارت کرد
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
Hunger is the best sauce.
<proverb>
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است.
[ضرب المثل ]
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
tilt and swivel
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
doll up
بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
Memmaker
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
she smiled sweetly
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
it pleased him to go
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
sans recours
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hope
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hopes
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoped
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com