English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (1 milliseconds)
English Persian
public health بهداشت همگانی
Search result with all words
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
Other Matches
public آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
hygienics بهداشت
hygiene بهداشت
health بهداشت
hygeist بهداشت دان
certificate of health گواهی بهداشت
mental hygiene بهداشت روانی
mental health بهداشت روانی
insanitation فقدان بهداشت
hygienist متخصص بهداشت
health certificate گواهی بهداشت
hygienics علم بهداشت
health insurance بیمه بهداشت
hygeist متخصص بهداشت
The Physics of Radiation Protection بهداشت پرتوی
sanitarily از لحاظ بهداشت
sanitary engineering مهندسی بهداشت
bill of health گواهی بهداشت
Health physics فیزیک بهداشت
The Physics of Radiation Protection فیزیک بهداشت
hygiene علم بهداشت
social hygiene بهداشت اجتماعی
social health بهداشت اجتماعی
Health physics بهداشت پرتوی
hygienically مطابق بهداشت
pedology مبحث بهداشت کودکان
world health organization سازمان بهداشت جهانی
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
communal همگانی
general همگانی
universal همگانی
communally همگانی
public همگانی
wall-to-wall همگانی
plenum همگانی
generals همگانی
generable همگانی
nonquota همگانی
plenums همگانی
to keep one's health موافب بهداشت خود بودن
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
public building بنای همگانی
general جامع همگانی
public instractions تعلیمات همگانی
generals جامع همگانی
universal complex عقده همگانی
holocaust کشتار همگانی
universal symbol نماد همگانی
hecatomb قربانی همگانی
holocausts کشتار همگانی
universalization همگانی سازی
universal trait صفت همگانی
pissoir ابریزگاه همگانی
pissoir شاشگاه همگانی
cross examination بازجویی همگانی
family check کیش همگانی
utility صنایع همگانی
semipublic نیمه همگانی
agora همایشگاه همگانی
public همگانی ملی
latrine ابریز همگانی
long house ماوای همگانی
mass education اموزش همگانی
mass media رسانههای همگانی
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
cafeteria messing ناهار خوری همگانی
land sturm نام نویسی همگانی
public domain software نرم افزار همگانی
public domain software نرم افزارعمومی یا همگانی
pogrom ازار وکشتار همگانی
public traffic رفت و امد همگانی
holocausts اتش سوزی همگانی
holocaust اتش سوزی همگانی
public works کارهای ساختمانی همگانی
pogroms ازار وکشتار همگانی
socialized medicine بیمه پزشکی همگانی
common good خیر عمومی یا صلاح همگانی
hygeian وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
indignation meeting مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
social security بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
gymnopaedic درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com