Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
benefic
بهره بردار
Search result with all words
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
beneficiary
بهره بردار ذیحق
Other Matches
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
polygraph
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs
رونوشت بردار نسخه بردار
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
equivocatory
اب بردار
arrows
بردار
arrow
بردار
dope vector
بردار
resultant
بردار
vector
بردار
vectors
بردار
discountable
تخفیف بردار
damageable
غرامت بردار
vectors
حامل بردار
customable
گمرک بردار
wave vector
بردار موج
crucifer
صلیب بردار
weight lifter
وزنه بردار
voltage vector
بردار ولتاژ
photographers
عکس بردار
forces
بردار نیرو
force
بردار نیرو
code vector
بردار رمز
forcing
بردار نیرو
swindler
کلاه بردار
swindlers
کلاه بردار
photographer
عکس بردار
disciplinable
نظم بردار
cross bearer
صلیب بردار
axial vector
بردار محوری
vector
حامل بردار
surveyors
نقشه بردار
surveyor
نقشه بردار
curls
حلقه بردار
curled
حلقه بردار
bilable
ضمانت بردار
burgers vector
بردار برگرز
ascribe
رونویس بردار
ascribed
رونویس بردار
ascribes
رونویس بردار
ascribing
رونویس بردار
circulation of a vector
چرخه بردار
curl
حلقه بردار
patchable
وصله بردار
participable
شرکت بردار
liner velocity
بردار سرعت
light vector
بردار نور
postponement
فرمان بردار
hypotaxis
فرمان بردار
lifter
وزنه بردار
lift vector
بردار برا
rateable
نرخ بردار
magnetic vector
بردار مغناطیسی
interrupt vector
بردار وقفه
subsumption
فرمان بردار
stainable
زنگ بردار
taxable
مالیات بردار
velocities
بردار سرعت
components
مولفه بردار
component
مولفه بردار
polar vector
بردار قطبی
subordination
فرمان بردار
poynting's vector
بردار پوینتینگ
numerale
شماره بردار
normal vector
بردار قائم
suborder
فرمان بردار
normal vector
بردار عمود
mouldable
قالب بردار
submission
فرمان بردار
ratable
نرخ بردار
fraudulent
کلاه بردار
active
تنزل بردار
velocity
بردار سرعت
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
sampler
نمونه بردار
radius vector
بردار شعاعی
exponible
توضیح بردار
harvestman
خرمن بردار
tollable
باج بردار
topographer
نقشه بردار
forfoitable
جریمه بردار
field vector
بردار میدان
finable
جریمه بردار
flux of a vector
شاره بردار
samplers
نمونه بردار
land surveyor
نقشه بردار
vectorial
حامل بردار
treader
گام بردار
state vector
بردار حلات
dutiable
گمرک بردار
treatable
تعلیم بردار
magnetic vector potential
پتانسیل بردار مغناطیسی
Come off it !Get along-with you.
بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Euclidean vector
بردار اقلیدسی
[ریاضی]
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
شوخی بردار نیست
basis vector
بردار پایه
[ریاضی]
magnetization vector
بردار مغناطیس کنندگی
vector psychology
روانشناسی بردار نگر
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
dope vector
بردار خصیصه نما
velocity
بردار سرعت
[فیزیک]
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
x axis
بردار افقی گراف
rodman
کمک نقشه بردار
Y coordinate
مختصات بردار عمودی
y axis
بردار عمودی گراف
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
core drill
مته نمونه بردار
core barrel
لوله نمونه بردار
X coordinate
مختصات بردار افقی
cracky
ترک بردار زودشکن
docile
تعلیم بردار مطیع
position
بردار مکان
[ریاضی]
magnetic field vector
بردار میدان مغناطیسی
location vector
بردار مکان
[ریاضی]
Leave her alone. Stop bothering her.
دست از سر دخترک بردار
freestone
سنگ تراش بردار
radius vector
بردار مکان
[ریاضی]
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
Take it as a souvenir!
این را به عنوان سوغاتی بردار!
z axis
بردار عمق در گراف سه بعدی
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
Why dont you come off it!
چرا دست بردار نیستی !
None of your tricks.
دست ازحقه بازی بردار
crook
ادم قلابی کلاه بردار
crooking
ادم قلابی کلاه بردار
crooks
ادم قلابی کلاه بردار
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights
سر وزن رسیدن وزنه بردار
Take a fresh sheet of paper.
یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
force displaced in parallel
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
Stop your little games (tricks).
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
efficiency
بهره
portions
بهره
quotients
بهره
quotient
بهره
interests
بهره
gained
بهره
interest
بهره
yields
بهره
yield
بهره
exploiter
بهره کش
gain
بهره
gains
بهره
portion
بهره
efficient
بهره ور
yielded
بهره
exploiters
بهره کش
productive
بهره زا
exploited
بهره ده
X Y
مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle
زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
gained
بهره برداری
transducer gain
بهره دگرسازی
utilisation
[British]
بهره برداری
using
بهره برداری
interests
سودیا بهره
exploitative character
منش بهره کش
exploiting class
طبقه بهره کش
interest
سودیا بهره
high interest
بهره سنگین
high interest
بهره گران
exploited class
طبقه بهره ده
factor payments
بهره وسود
exploitation
[utilization]
بهره برداری
shares
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
share
بهره قسمت
gains
بهره برداری
rate of interest
نرخ بهره
rat of interest
نرخ بهره
gains
بهره تقویت
put out to interest
به بهره گذاشتن
pure interest
بهره خالص
productive work
کار بهره زا
gained
بهره تقویت
gain
بهره برداری
gain
بهره تقویت
passive debt
وام بی بهره
loan interest
بهره وام
lot
بهره قسمت
usages
بهره برداری ها
interest for delay
بهره دیرکرد
rq
بهره تنفسی
utilizations
بهره برداری ها
interest rate
نرخ بهره
resipatory quotient
بهره تنفسی
quantum yield
بهره کوانتومی
utilisations
بهره برداری ها
laser gain
بهره لیزر
legal interest
بهره قانونی
lot
بخش بهره
compound interest
بهره مرکب
exploitation
بهره برداری
divesting
بی بهره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com