English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 260 (14 milliseconds)
English Persian
usages بهره برداری ها
utilizations بهره برداری ها
utilisations بهره برداری ها
Search result with all words
gain بهره برداری
gained بهره برداری
gains بهره برداری
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit بهره برداری کردن از
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting بهره برداری کردن از
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits بهره برداری کردن از
operation بهره برداری
operate عمل کردن بهره برداری کردن
operate از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated عمل کردن بهره برداری کردن
operated از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates عمل کردن بهره برداری کردن
operates از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
tap بهره برداری کردن از
tapped بهره برداری کردن از
tapping بهره برداری کردن از
royalties حق بهره برداری از چیزی
royalty حق بهره برداری از چیزی
utilised بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilize بهره برداری کردن
utilizes بهره برداری کردن
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilization بهره برداری
exploitation بهره برداری
agronomics علم بهره برداری از زمین
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
economic life مدت بهره برداری از ماشین الات
emergency operation بهره برداری اضطراری
escaped water تلفات اب هنگام بهره برداری
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
integrated reservoir operation بهره برداری توام از چندمخزن
maximum value مقدار بهره برداری
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating budget بودجه بهره برداری
operating cost هزینه بهره برداری
operational research تحقیق درخصوص بهره برداری
ready for use اماده بهره برداری
super imposed working load بار مربوط به بهره برداری از بنا
tinpenny حق الارض بهره برداری ازمعدن قلع
water utilization project پروژه بهره برداری از منابع اب
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
A concession امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
exploitation [utilization] بهره برداری
usage بهره برداری
using بهره برداری
utilisation [British] بهره برداری
Other Matches
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
xerographic عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
diminishing marginal productivity بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
yielded بهره
portion بهره
yield بهره
yields بهره
exploiter بهره کش
exploiters بهره کش
productive بهره زا
efficiency بهره
quotient بهره
quotients بهره
exploited بهره ده
portions بهره
gain بهره
gained بهره
efficient بهره ور
gains بهره
interests بهره
interest بهره
interest rate نرخ بهره
interest for delay بهره دیرکرد
high interest بهره گران
high interest بهره سنگین
rate of interest نرخ بهره
rat of interest نرخ بهره
quantum yield بهره کوانتومی
put out to interest به بهره گذاشتن
pure interest بهره خالص
divested بی بهره کردن
divesting بی بهره کردن
divests بی بهره کردن
passive debt وام بی بهره
loan interest بهره وام
legal interest بهره قانونی
laser gain بهره لیزر
productive work کار بهره زا
lending rate بهره - نزولپول
sweatshops بهره کشخانه
sweatshop بهره کشخانه
divest بی بهره کردن
productivity بهره وری
abuse بهره کشی
dispossessor بی بهره سازنده
deprival بی بهره سازی
abused بهره کشی
declaration of interest اعلام بهره
abuses بهره کشی
abusing بهره کشی
contango بهره دیرکرد
accrued interest بهره متعلقه
advantage by illness بهره بیماری
cheap money پول با بهره کم
benefic بهره بردار
transducer gain بهره دگرسازی
default interest بهره معوق
antenna gain بهره انتن
bank interest بهره بانکی
divestiture بی بهره سازی
voltage gain بهره ولتاژ
resipatory quotient بهره تنفسی
rq بهره تنفسی
factor payments بهره وسود
exploiting class طبقه بهره کش
exploited class طبقه بهره ده
exploitative character منش بهره کش
gavel بهره غیرمجاز
economic rent بهره اقتصادی
gavels بهره غیرمجاز
economic rent بهره مالکانه
exploitation بهره کشی
divestment بی بهره سازی
at % interest با بهره 21 درصد
depriving بی بهره کردن
efficiency بهره وری
gained بهره تقویت
interest بهره [اقتصاد]
optimising بهره بردن
gains بهره تقویت
interest سودیا بهره
share بهره قسمت
shared بهره قسمت
shares بهره قسمت
lot بهره قسمت
lot بخش بهره
interests سودیا بهره
gain بهره تقویت
compound interest بهره مرکب
deprives بی بهره کردن
deprive بی بهره کردن
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
money lender پول به بهره گذار
money rate of interest نرخ بهره پولی
neutral rate of interest نرخ بهره خنثی
nominal interest rate نرخ بهره اسمی
sexual abuse بهره کشی جنسی
effective interest rate نرخ بهره موثر
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
secondary gain بهره ثانوی بیماری
exploitation of colonies بهره کشی مستعمرات
exploitation of labor بهره کشی کارگر
natural rate of interest نرخ بهره طبیعی
bank rate نرخ بهره بانکی
enjoyment بهره مند شدن از
average productivity بهره دهی متوسط
utilization statistics امار بهره وری
underutilization of labor کم بهره گیری از کارگر
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
passives پدافندغیر عامل بی بهره
passive پدافندغیر عامل بی بهره
to put out money to interest پول به بهره گذاشتن
child abuse بهره کشی از کودک
gain سود بردن بهره
factor productivity بهره دهی عوامل
gained سود بردن بهره
it was sold at 0 year's p بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
principal and interest اصل پول و بهره
landuse بهره وری از زمین
market rate of interest نرخ بهره بازار
marginal productivity بهره وری نهائی
margin productivity حد بهره وری تولید
out law از حقوق بی بهره کردن
paranosic gain بهره اصلی بیماری
prime rate of interest نرخ بهره ترجیحی
prime rate نرخ بهره پایه
per capita productivity بهره وری سرانه
primary gain بهره اصلی بیماری
pure rate of interest نرخ بهره خالص
interest rate per annum نرخ بهره سالانه
respiratory exchange index شاخص بهره تنفسی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
real interest rate نرخ بهره واقعی
rate of yield نرخ بهره موثر
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
high efficiency ضریب بهره بالا
high rate of interest نرخ بالای بهره
high rate of interest نرخ سنگین بهره
infatute ازخرد بی بهره کردن
interest free loan وام بدون بهره
interest profit عایدی حاصل از بهره
gains سود بردن بهره
paranosis بهره کشی از بیماری
sweatshop کارگاه بهره کشی
enjoying برخوردارشدن از بهره مندشدن از
beneficiary بهره بردار ذیحق
beneficiaries بهره بردار ذیحق
enjoys برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoyed برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoy برخوردارشدن از بهره مندشدن از
sweatshops کارگاه بهره کشی
decreasing marginal productivity بهره وری نهائی نزولی
short term rate of interest نرخ بهره کوتاه مدت
impart بهره مند شدن از رساندن
long term interest rate نرخ بهره طویل المدت
imparted بهره مند شدن از رساندن
imparting بهره مند شدن از رساندن
agricultural labor productivity بهره دهی کارگر کشاورزی
imparts بهره مند شدن از رساندن
partook بهره داشتن طرفداری کردن
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
partaking شریک شدن بهره داشتن
partakes شریک شدن بهره داشتن
partaken شریک شدن بهره داشتن
partake شریک شدن بهره داشتن
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
gated automatic gain control تنظیم بهره با کلید خودکار
open loop gain بهره تقویت در حلقه باز
keyed automatic gain control تنظیم بهره با کلید خودکار
to p athing to a person کسی را از چیزی بهره دادن
imperialistic استعمار گرای بهره جویانه
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
capacity utilization rate نرخ بهره داری از فرفیت
imparted سهم دادن بهره مند ساختن
imparting سهم دادن بهره مند ساختن
impart سهم دادن بهره مند ساختن
imparts سهم دادن بهره مند ساختن
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
low level injection efficiency ضریب بهره تزریق در سطح پایین
decerebration مخ برداری
vector برداری
vectors برداری
embodiment در برداری
marginal productivity theory of نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
exploitation بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com