Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (43 milliseconds)
English
Persian
utilised
بهره برداری کردن
utilises
بهره برداری کردن
utilising
بهره برداری کردن
utilize
بهره برداری کردن
utilizes
بهره برداری کردن
utilizing
بهره برداری کردن
Search result with all words
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
بهره برداری کردن از
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
بهره برداری کردن از
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
بهره برداری کردن از
operate
عمل کردن بهره برداری کردن
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
عمل کردن بهره برداری کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
عمل کردن بهره برداری کردن
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
tap
بهره برداری کردن از
tapped
بهره برداری کردن از
tapping
بهره برداری کردن از
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
Other Matches
using
بهره برداری
utilizations
بهره برداری ها
usages
بهره برداری ها
utilisation
[British]
بهره برداری
exploitation
[utilization]
بهره برداری
exploitation
بهره برداری
usage
بهره برداری
utilization
بهره برداری
operation
بهره برداری
gain
بهره برداری
gains
بهره برداری
utilisations
بهره برداری ها
gained
بهره برداری
emergency operation
بهره برداری اضطراری
maximum value
مقدار بهره برداری
ready for use
اماده بهره برداری
royalty
حق بهره برداری از چیزی
royalties
حق بهره برداری از چیزی
operating cost
هزینه بهره برداری
operating budget
بودجه بهره برداری
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
integrated reservoir operation
بهره برداری توام از چندمخزن
water utilization project
پروژه بهره برداری از منابع اب
operational research
تحقیق درخصوص بهره برداری
agronomics
علم بهره برداری از زمین
A concession
امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
tinpenny
حق الارض بهره برداری ازمعدن قلع
super imposed working load
بار مربوط به بهره برداری از بنا
economic life
مدت بهره برداری از ماشین الات
cost in use
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
watershed management
کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
divested
بی بهره کردن
deprives
بی بهره کردن
divest
بی بهره کردن
deprive
بی بهره کردن
depriving
بی بهره کردن
divesting
بی بهره کردن
divests
بی بهره کردن
out law
از حقوق بی بهره کردن
infatute
ازخرد بی بهره کردن
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
dispossesses
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
exploitation
بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
sampled
نمونه برداری کردن
mapping
نقشه برداری کردن
defrauding
کلاه برداری کردن
defraud
کلاه برداری کردن
defrauded
کلاه برداری کردن
safing
چاشنی برداری کردن
sample
نمونه برداری کردن
defrauds
کلاه برداری کردن
sampling
نمونه برداری مزه کردن
unveil
نمودار کردن پرده برداری
photo imagery
عکس برداری کردن از زمین
unveiling
نمودار کردن پرده برداری
unveils
نمودار کردن پرده برداری
unveiled
نمودار کردن پرده برداری
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
bessel method
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
redundancy
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
interests
بهره
yields
بهره
interest
بهره
yield
بهره
portions
بهره
efficient
بهره ور
productive
بهره زا
efficiency
بهره
portion
بهره
gain
بهره
gained
بهره
yielded
بهره
gains
بهره
quotients
بهره
quotient
بهره
exploiters
بهره کش
exploited
بهره ده
exploiter
بهره کش
lot
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
abuses
بهره کشی
abused
بهره کشی
abuse
بهره کشی
deprival
بی بهره سازی
lot
بخش بهره
default interest
بهره معوق
declaration of interest
اعلام بهره
resipatory quotient
بهره تنفسی
rq
بهره تنفسی
rate of interest
نرخ بهره
rat of interest
نرخ بهره
quantum yield
بهره کوانتومی
put out to interest
به بهره گذاشتن
efficiency
بهره وری
pure interest
بهره خالص
productive work
کار بهره زا
gains
بهره تقویت
cheap money
پول با بهره کم
lending rate
بهره - نزولپول
accrued interest
بهره متعلقه
passive debt
وام بی بهره
advantage by illness
بهره بیماری
abusing
بهره کشی
at % interest
با بهره 21 درصد
interests
سودیا بهره
interest
بهره
[اقتصاد]
bank interest
بهره بانکی
compound interest
بهره مرکب
interest
سودیا بهره
contango
بهره دیرکرد
sweatshops
بهره کشخانه
exploitation
بهره کشی
antenna gain
بهره انتن
shared
بهره قسمت
share
بهره قسمت
gavels
بهره غیرمجاز
gavel
بهره غیرمجاز
gained
بهره تقویت
gain
بهره تقویت
optimising
بهره بردن
sweatshop
بهره کشخانه
benefic
بهره بردار
loan interest
بهره وام
transducer gain
بهره دگرسازی
interest for delay
بهره دیرکرد
laser gain
بهره لیزر
exploiting class
طبقه بهره کش
legal interest
بهره قانونی
productivity
بهره وری
divestment
بی بهره سازی
voltage gain
بهره ولتاژ
factor payments
بهره وسود
divestiture
بی بهره سازی
dispossessor
بی بهره سازنده
interest rate
نرخ بهره
high interest
بهره سنگین
high interest
بهره گران
exploitative character
منش بهره کش
economic rent
بهره مالکانه
economic rent
بهره اقتصادی
exploited class
طبقه بهره ده
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
copies
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copied
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
sweatshops
کارگاه بهره کشی
money rate of interest
نرخ بهره پولی
underutilization of labor
کم بهره گیری از کارگر
it was sold at 0 year's p
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
money lender
پول به بهره گذار
enjoy
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoys
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
pure rate of interest
نرخ بهره خالص
high rate of interest
نرخ سنگین بهره
enjoying
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoyed
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
passive
پدافندغیر عامل بی بهره
passives
پدافندغیر عامل بی بهره
principal and interest
اصل پول و بهره
bank rate
نرخ بهره بانکی
prime rate
نرخ بهره پایه
sexual abuse
بهره کشی جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com