English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
landuse بهره وری از زمین
Search result with all words
agronomics علم بهره برداری از زمین
Other Matches
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
diminishing marginal productivity بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
productive بهره زا
quotients بهره
gains بهره
efficiency بهره
exploiter بهره کش
quotient بهره
interest بهره
efficient بهره ور
interests بهره
portions بهره
gain بهره
yields بهره
yielded بهره
exploiters بهره کش
yield بهره
gained بهره
exploited بهره ده
portion بهره
pure interest بهره خالص
legal interest بهره قانونی
laser gain بهره لیزر
productive work کار بهره زا
gavels بهره غیرمجاز
exploitation بهره برداری
exploitation بهره کشی
gavel بهره غیرمجاز
passive debt وام بی بهره
gained بهره برداری
productivity بهره وری
loan interest بهره وام
exploitative character منش بهره کش
advantage by illness بهره بیماری
antenna gain بهره انتن
economic rent بهره اقتصادی
economic rent بهره مالکانه
bank interest بهره بانکی
benefic بهره بردار
divestment بی بهره سازی
divestiture بی بهره سازی
dispossessor بی بهره سازنده
default interest بهره معوق
declaration of interest اعلام بهره
cheap money پول با بهره کم
contango بهره دیرکرد
exploited class طبقه بهره ده
exploiting class طبقه بهره کش
interest rate نرخ بهره
interest for delay بهره دیرکرد
high interest بهره سنگین
high interest بهره گران
efficiency بهره وری
abuse بهره کشی
interest سودیا بهره
interests سودیا بهره
deprival بی بهره سازی
abused بهره کشی
abuses بهره کشی
abusing بهره کشی
factor payments بهره وسود
accrued interest بهره متعلقه
at % interest با بهره 21 درصد
sweatshops بهره کشخانه
shared بهره قسمت
optimising بهره بردن
lot بهره قسمت
deprive بی بهره کردن
gains بهره برداری
lot بخش بهره
gains بهره تقویت
sweatshop بهره کشخانه
rq بهره تنفسی
gained بهره تقویت
gain بهره برداری
gain بهره تقویت
interest بهره [اقتصاد]
share بهره قسمت
lending rate بهره - نزولپول
voltage gain بهره ولتاژ
divests بی بهره کردن
transducer gain بهره دگرسازی
divesting بی بهره کردن
divested بی بهره کردن
divest بی بهره کردن
depriving بی بهره کردن
operation بهره برداری
deprives بی بهره کردن
shares بهره قسمت
compound interest بهره مرکب
rat of interest نرخ بهره
utilizations بهره برداری ها
exploitation [utilization] بهره برداری
usage بهره برداری
using بهره برداری
rate of interest نرخ بهره
utilisation [British] بهره برداری
usages بهره برداری ها
quantum yield بهره کوانتومی
put out to interest به بهره گذاشتن
resipatory quotient بهره تنفسی
utilization بهره برداری
utilisations بهره برداری ها
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
gained سود بردن بهره
factor productivity بهره دهی عوامل
sweatshops کارگاه بهره کشی
enjoy برخوردارشدن از بهره مندشدن از
child abuse بهره کشی از کودک
paranosic gain بهره اصلی بیماری
average productivity بهره دهی متوسط
beneficiary بهره بردار ذیحق
beneficiaries بهره بردار ذیحق
royalty حق بهره برداری از چیزی
effective interest rate نرخ بهره موثر
emergency operation بهره برداری اضطراری
royalties حق بهره برداری از چیزی
gains سود بردن بهره
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
secondary gain بهره ثانوی بیماری
tapped بهره برداری کردن از
tap بهره برداری کردن از
enjoyment بهره مند شدن از
tapping بهره برداری کردن از
exploitation of colonies بهره کشی مستعمرات
exploitation of labor بهره کشی کارگر
gain سود بردن بهره
sweatshop کارگاه بهره کشی
pure rate of interest نرخ بهره خالص
neutral rate of interest نرخ بهره خنثی
natural rate of interest نرخ بهره طبیعی
exploits بهره برداری کردن از
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
enjoys برخوردارشدن از بهره مندشدن از
money lender پول به بهره گذار
maximum value مقدار بهره برداری
market rate of interest نرخ بهره بازار
marginal productivity بهره وری نهائی
margin productivity حد بهره وری تولید
exploiting بهره برداری کردن از
exploit بهره برداری کردن از
nominal interest rate نرخ بهره اسمی
respiratory exchange index شاخص بهره تنفسی
principal and interest اصل پول و بهره
prime rate of interest نرخ بهره ترجیحی
prime rate نرخ بهره پایه
per capita productivity بهره وری سرانه
paranosis بهره کشی از بیماری
primary gain بهره اصلی بیماری
rate of yield نرخ بهره موثر
ready for use اماده بهره برداری
out law از حقوق بی بهره کردن
real interest rate نرخ بهره واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
operating cost هزینه بهره برداری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com