Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
update
بهنگام در اوردن
updated
بهنگام در اوردن
updates
بهنگام در اوردن
Other Matches
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
timely
بهنگام
seasonable
بهنگام
up to date
بهنگام
up-to-date
بهنگام
timeous
بهنگام
in season
بهنگام
opportune
بهنگام
mistimed
تا بهنگام
timous
بهنگام
precociously
نا بهنگام
betimes
بهنگام
timous or meous
بهنگام
update
بهنگام دراوری
microsoft
بهنگام سازی
updates
بهنگام دراوری
updated
بهنگام دراوری
updating
بهنگام دراوری
patting
بهنگام بموقع
pat
بهنگام بموقع
The untively death ( passing away ) …
درگذشت نا بهنگام ...
patted
بهنگام بموقع
pats
بهنگام بموقع
well timed
بهنگام در وقت مناسب
intempestive laughter
خنده بیجا یا نا بهنگام
to poach a start in race
نا بهنگام پیش افتادن
well-timed
بهنگام در وقت مناسب
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
whiffle
نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
premature decision
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
turnaround jumper
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
journal
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
journals
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
upgrades
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrade
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
o quake at work and sweet at meals.
<proverb>
به وقت کار,جدیت ,بهنگام غذا,رئوفت.
dual
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
storage
حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
upto the mark
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
stepped motor
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
dynamically
حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
addition
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
additions
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
refresh
مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
refreshed
مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
switching
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
refreshes
مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
dynamic
حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
dynamically
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamic
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
maintenance
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
mastered
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
masters
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
changing
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
change
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
database
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
databases
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
changed
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
changes
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
add
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adds
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adding
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
amendment record
رکوردی که حاوی اطلاعات جدید برای بهنگام سازی رکورد یا فایل اصلی است
changed
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changing
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
updates
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
changes
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
change
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
update
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
updated
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
changes
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changed
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changing
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
change
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
detailing
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
detail
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
revising
بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
revise
بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
revises
بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
deletion
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی یا حذف داده در رکورد اصلی است
transaction
رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction
فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
movement
فایل که تغییر اخیر را تراکنشهای رکورد را ذخیره میکند تا برای بهنگام سازی فایل اصلی استفاده شود
refreshed
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refresh
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
leavens
ور اوردن
leaven
ور اوردن
leavening
ور اوردن
run out of
کم اوردن
run short
کم اوردن
compliance
بر اوردن
bring in
اوردن
inductility
اوردن
to bring in to line
در صف اوردن
ascites
اب اوردن
cataract
اب اوردن
cataracts
اب اوردن
bring back
پس اوردن
classicize
در اوردن
fetched
اوردن
procured
اوردن
fetch
اوردن
immigrates
اوردن
procure
اوردن
go for
اوردن
bring
اوردن
immigrated
اوردن
fetches
اوردن
procures
اوردن
bringing
اوردن
to put in remembrance
اوردن
procuring
اوردن
stretch
کش اوردن
stretched
کش اوردن
brings
اوردن
immigrating
اوردن
stretches
کش اوردن
immigrate
اوردن
appetize
به اشتها اوردن
storming
یورش اوردن
bate
پایین اوردن
cure
عمل اوردن
alibis
بهانه اوردن
alibi
بهانه اوردن
embowel
روده در اوردن از
enregiment
درهنگ اوردن
fetch up
عمل اوردن
storms
یورش اوردن
begat
بوجود اوردن
adduse
اوردن ایرادکردن
adduee
اوردن ذکرکردن
witness
گواه اوردن
thrills
بهیجان اوردن
thrill
بهیجان اوردن
lather
کف بدهان اوردن
processes
عمل اوردن
process
عمل اوردن
foams
کف بدهان اوردن
foaming
کف بدهان اوردن
overlaid
فشار اوردن
witnessed
گواه اوردن
revivified
بهوش اوردن
stormed
یورش اوردن
revivifies
بهوش اوردن
revivify
بهوش اوردن
revivifying
بهوش اوردن
witnessing
گواه اوردن
witnesses
گواه اوردن
storm
یورش اوردن
disengages
از گیر در اوردن
cured
عمل اوردن
constipate
خشکی اوردن
cleck
ازتخم در اوردن
denaturalize
از تابعیت در اوردن
causing intoxication
مستی اوردن
dentition
دندان در اوردن
call to mind
بخاطر اوردن
bring to
بحال اوردن
bring to
بهوش اوردن
to bring round
بهوش اوردن
froth
بکف اوردن
come by
بدست اوردن
verses
بنظم اوردن
verse
بنظم اوردن
debouch
از تنگنادر اوردن
ensure
به دست اوردن
ensured
به دست اوردن
ensures
به دست اوردن
ensuring
به دست اوردن
con cuss
بهیجان اوردن
insures
به دست اوردن
insuring
به دست اوردن
deracinate
از ریشه در اوردن
frothed
بکف اوردن
frothing
بکف اوردن
tolerated
تاب اوردن
tolerates
تاب اوردن
disrate
پایین اوردن
tolerating
تاب اوردن
include
به حساب اوردن
electrize
بهیجان اوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com