Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
acclimated
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimates
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
Other Matches
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
kindly climate
اب وهوای ملایم
The salubrious air of Switzerland .
آب وهوای مفرح سوئیس
habitue
مشتری مانوس
acclimate
مانوس شدن
familiar
مانوس خودی
How are you?How do you feel?
آب وهوای اروپ؟ به حالم سا زگاز نیست
bizarre
غیر مانوس ناشی از هوس
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
novels
جدید
new-
جدید
novel
جدید
maiden
جدید
unprecedentedly
جدید
unprecedented
جدید
maidens
جدید
recent
جدید
modern
جدید
up to date
جدید
up-to-date
جدید
newest
جدید
newer
جدید
new
جدید
neologism
واژه جدید
reprinting
چاپ جدید
reprinted
چاپ جدید
postulant
جدید الورود
neoteric
جدید تازه
modern
جدید مدرن
probe
اکتشاف جدید
neologisms
واژه جدید
reprint
چاپ جدید
It's not new.
جدید نیست.
new deal
سیاست جدید
postulancy
جدید الورودی
revision
چاپ جدید
modern physics
فیزیک جدید
new deal
قرار جدید
innovation
حرکت جدید
probed
اکتشاف جدید
neophyte
جدید الایمان
innovations
حرکت جدید
neogenesis
تولید جدید
modern system
نظام جدید
newfound
جدید الاکتشاف
freshman
جدید الورود
freshmen
جدید الورود
the new testament
عهد جدید
revisions
چاپ جدید
fresh target
هدف جدید
reorganization
صورت جدید
proselyte
جدید الایمان
probes
اکتشاف جدید
neophytes
جدید الایمان
modern sector
بخش جدید
reprints
چاپ جدید
New Year
سال جدید
recent development
بسط جدید
bring some new facts to light
<idiom>
کشف حقایق جدید
involucrum
تشکیل استخوان جدید
forwarding address
آدرس پستی جدید
imagism
مکتب شعر جدید
neoanthropic
شبیه انسان جدید
currency
جدید بودن نقشه
neoanthropic
وابسته به انسان جدید
neoplatonism
مکتب افلاطونیون جدید
on the bandwagon
<idiom>
مشهوریت گروه جدید
used
آنچه جدید نیست
currencies
جدید بودن نقشه
one nails drives another
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
kakapo
طوطی زلاند جدید
resurfaces
لایهی جدید افزودن
neo-
پیشوند بمعنی جدید
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
resurface
لایهی جدید افزودن
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
reseat
صندلی جدید دادن
reseated
صندلی جدید دادن
reseating
صندلی جدید دادن
reseats
صندلی جدید دادن
resurfaced
لایهی جدید افزودن
neo
پیشوند بمعنی جدید
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
draft
بازیگر جدید تیم
drafts
بازیگر جدید تیم
rehouse
بخانه جدید رفتن
rehoused
بخانه جدید رفتن
ultramodern
خیلی جدید متجدد
rehouses
بخانه جدید رفتن
rehousing
بخانه جدید رفتن
drafted
بازیگر جدید تیم
renames
دادن نام جدید به فایل
renamed
دادن نام جدید به فایل
rename
دادن نام جدید به فایل
renaming
دادن نام جدید به فایل
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
granfather file
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
kiwis
نوعی مرغ زلاند جدید
releases
قراردادن محصول جدید دربازار
released
قراردادن محصول جدید دربازار
zelanian
Zeland New وابسته به زلاند جدید
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
kiwi
نوعی مرغ زلاند جدید
natality
تعداد زایش وموالید جدید
newfound
جدید الاختراع تازه پیداشده
maori
قبایل مائوری زلاند جدید
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
neoplatonic
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
installations
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
analysis
یات هزینههای محصول جدید
epoch
اغاز فصل جدید عصر
New Testament
کتب عهد جدید مسیحیان
cenogenesis
ایجاد میشود نسل جدید
precursors
ماده متشکله جسم جدید
release
قراردادن محصول جدید دربازار
demotic
وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
The new bI'll was ratified. Unanimously.
لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
epochs
اغاز فصل جدید عصر
infanticide
قاتل بچه جدید الولاده
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
precursor
ماده متشکله جسم جدید
installation
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
launching
قرار دادن محصول جدید در بازار
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
developments
برنامه ریزی تولید محصول جدید
launches
قرار دادن محصول جدید در بازار
receptee
افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
launched
قرار دادن محصول جدید در بازار
launch
قرار دادن محصول جدید در بازار
New World
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
The new road is 40 miles long .
جاده جدید 40 میل طول دارد
neolithic
وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
neolith
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
update
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
researching
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
prescientific
مربوط بدوره قبل از علوم جدید
upgrade
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
research
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgraded
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
This is the site for a new scool .
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
capital budget
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
updated
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
updates
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
developments
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
forcing
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
abstract representation
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
kaka
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
application study
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
force
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
proceed time
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
modeled
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
model
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
cum dividened
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
How much new machinery has been installed ?
چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com