Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English
Persian
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
Other Matches
surficial swellings
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
hard surface
سخت کردن سطحی
hard face
سخت کردن سطحی
adsorb
جذب سطحی کردن
skim sweeping
پاک کردن سطحی مینها
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
topsoil
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
sketchiest
سطحی
skin deep
سطحی
sketchily
سطحی
shallower
کم اب سطحی
sketchy
سطحی
shallow foundation
پی سطحی
superficiality
سطحی
surface water
اب سطحی
skin-deep
<idiom>
سطحی
superficial
سطحی
decahedral
ده سطحی
sketchier
سطحی
planar
سطحی
low level
سطحی
shallow
کم اب سطحی
shallowest
کم اب سطحی
shallows
کم اب سطحی
surface
سطحی
surfaced
سطحی
acrotic
سطحی
surfaces
سطحی
multilevel
چند سطحی
dodecahedral
دوازده سطحی
dodecahedron
دوازده سطحی
piers
پایه و سطحی
multi level
چند سطحی
low level winds
بادهای سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
epilimnion
اب لایه سطحی
n level logic
منطق N سطحی
surface
سطحی جلادادن
bounding mine
مین سطحی
pier
پایه و سطحی
floating mine
مین سطحی
topdress
سطحی ریختن
smattering
دانش سطحی
blanket grouting
تزریق سطحی
adhesion
جاذبه سطحی
surface tensity
کشش سطحی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
interfacial tension
کشش سطحی
superficially
بطور سطحی
impact burst
ترکش سطحی
horizontal curve
پیچ سطحی
surfaced
سطحی جلادادن
one level memory
حافظه یک سطحی
ground swell
موج سطحی
surfaces
سطحی جلادادن
heptahedral
هفت سطحی
polyhedral
چند سطحی
hexahedral
مکعب شش سطحی
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
singes
سوختگی سطحی
extensive cultivation
زراعت سطحی
evaporation
تبخیر سطحی
interfacial force
کشش سطحی
flesh wound
زخم سطحی
split-level
چند سطحی
formal logic
قضاوت سطحی
free moisture
رطوبت سطحی
singe
سوختگی سطحی
singed
سوختگی سطحی
singeing
سوختگی سطحی
hexahedron
جسم شش سطحی
top soil
خاک سطحی
surface width
عرض سطحی
sorption
جذب سطحی
surface treatment
عملیات سطحی
skin effect
اثر سطحی
surface dressing
پوشش سطحی
surface tension
کشش سطحی
surface drains
زهکشهای سطحی
adsorption
جذب سطحی
two level store
انباره دو سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
surface erosion
فرسایش سطحی
surface evaporation
تبخیر سطحی
surface treatment
روکش سطحی
adsorption
کشش سطحی
surface inflow
اب سطحی ورودی
surface treatment
اسفالت سطحی
surface treatment
اندود سطحی
surface detection
اکتشاف سطحی
surface creep
خزیدن سطحی
surface burning
احتراق سطحی
pentahedral
پنج سطحی
surface burst
ترکش سطحی
trihedral
سه روی سه سطحی
surface charge
بار سطحی
surface reverbration
برگشتهای سطحی
area load
بار سطحی
surface outflow
اب سطحی خروجی
surface moisture
رطوبت سطحی
surface ornament
تزیینات سطحی
surface corrosion
خوردگی سطحی
surface leakage
نشت سطحی
suface wind
باد سطحی
surface irrigation
ابیاری سطحی
surface targets
هدفهای سطحی
adsorbent
جاذب سطحی
statical moment
لنگر سطحی
surface soil
خاک سطحی
scorches
بطور سطحی سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
skims
بطور سطحی خواندن
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
skimmed
بطور سطحی خواندن
singe
بطور سطحی سوختن
singes
بطور سطحی سوختن
skim
بطور سطحی خواندن
heptahedron
جسم هفت سطحی
hydrology
بررسی ابهای سطحی
singed
بطور سطحی سوختن
adhesion force
نیروی کشش سطحی
hokum
نمایش سطحی وبد
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
crazing
ترک برداری سطحی
surface decarburization
کربن گیری سطحی
surface integral
انتگرال سطحی
[ریاضی]
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
magnetic surface charge
بار سطحی مغناطیسی
puppy love
عشق سطحی و زودرس
case hardening
سخت گردانی سطحی
case harden
سخت گردانی سطحی
carburize
سخت گرداندن سطحی
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
sciolistic
دارای اطلاعات سطحی
in a perfunctory manner
بطور سرسری یا سطحی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
octahedron
جسم هشت سطحی
surface fusion welding
جوشکاری ذوبی سطحی
runoff coefficient
ضریب جریان سطحی
topdress
بطور سطحی پاشیدن
density of surface charge
چگالی بار سطحی
adhesion
کشش سطحی دوسیدگی
scorch
بطور سطحی سوختن
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
once-over
<idiom>
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
subaerial
واقع در قسمت سطحی خاک
carboard architecture
[مدل طراحی با سطحی صاف]
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
kitsch
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
sciolism
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
sciolist
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
chireugi
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
storm water
فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
physical inspection
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
tack coat
چسب اندود اندود سطحی
polyhedric
چند وجهی چند سطحی
gulls
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com