English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
passing off به اسم دیگری معامله کردن
Other Matches
bargain معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
package deal معامله کلی معامله چکی
package deals معامله کلی معامله چکی
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
fradulent conveyance معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
deal حد معامله کردن
transacts معامله کردن
sell out معامله کردن
to do business معامله کردن
chap معامله کردن
transacting معامله کردن
transacted معامله کردن
dealt حد معامله کردن
transact معامله کردن
to make a market of معامله کردن
sell-out معامله کردن
deal معامله کردن
trucked معامله کردن
strike a bargain معامله کردن
trucking معامله کردن
trade in for معامله کردن
truck معامله کردن
do business معامله کردن
trucks معامله کردن
deals حد معامله کردن
sell-outs معامله کردن
deals معامله کردن
operates به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
to play fair مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to deal in futures معامله پیش کردن
reciprocate معامله متقابله کردن
to buy a pig in a poke معامله سربسته کردن
reciprocate معامله بمثل کردن
to declare off قطع معامله کردن با
black market دربازارسیاه معامله کردن
cancellation of bargain اقاله کردن معامله
reciprocates معامله متقابله کردن
reciprocates معامله بمثل کردن
black markets دربازارسیاه معامله کردن
lay one's cards on the table <idiom> صادقانه معامله کردن
barters پایاپای معامله کردن
bartering پایاپای معامله کردن
bartered پایاپای معامله کردن
barter پایاپای معامله کردن
reciprocated معامله متقابله کردن
reciprocated معامله بمثل کردن
contango با وعده معامله کردن
declare off قطع معامله کردن
deal in futures معامله سلف کردن
play fair مردانه معامله کردن
to deal in futures معامله سلف کردن
sale short معامله سلف کردن
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to come away empty-handed با دست خالی [معامله ای را] ترک کردن
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
countering جواب دادن معامله بمثل کردن با
To clinch (close)the deal. معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
countered جواب دادن معامله بمثل کردن با
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
overtrading بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
personifying رل دیگری بازی کردن
personify رل دیگری بازی کردن
personifies رل دیگری بازی کردن
personified رل دیگری بازی کردن
subtraction کم کردن یک عدد از دیگری
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
reword باواژههای دیگری بیان کردن
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
to t. بحقوق دیگری تجاوز کردن
interrupts حرف دیگری را قطع کردن
impersonation نقش دیگری رابازی کردن
interrupting حرف دیگری را قطع کردن
rephrase به طرز دیگری بیان کردن
interrupt حرف دیگری را قطع کردن
rephrasing به طرز دیگری بیان کردن
rephrased به طرز دیگری بیان کردن
rephrases به طرز دیگری بیان کردن
to play off از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to exchange something [for something] معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunt ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
shunts ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
post- وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
reproducing کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
posts وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproduced کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
posted وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
media کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
transcribes کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribing کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulates کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribed کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulated کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
stiffening اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
transcribe کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
emulate کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to p off an awkward situation حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
chains روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
insulate مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
expotriate به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
treament معامله
penny worth معامله
negotiation معامله
trucks معامله
transactor معامله گر
negotiations معامله
trucking معامله
trucked معامله
truckman معامله گر
bargain معامله
truck معامله
sell معامله
dealing معامله
transaction معامله
transactions معامله
bargains معامله
bargained معامله
bargaining معامله
sells معامله
selling معامله
performances انشاء معامله
dealing خریدوفروش و معامله
retorsion معامله به مثل
swaps معامله پایاپای
reciprocal treatment معامله متقابله
transaction on change معامله در بورس
hedgehoggy سخت معامله
reciprocation معامله متقابله
intercourse مراوده معامله
performance انشاء معامله
collective bargaining معامله جمعی
private treaty معامله خصوصی
forward purchase معامله سلف
package deal معامله یکجا
swapped معامله پایاپای
treater طرف معامله
swap معامله پایاپای
invitation to treat دعوت به معامله
truckage مبادله معامله
valid transaction معامله صحیح
short sale معامله سلف
unauthorized transaction معامله فضولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com