English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
wry به اطراف چرخاندن
wryly به اطراف چرخاندن
Other Matches
swivel چرخاندن
swivelled چرخاندن
swivels چرخاندن
rotate چرخاندن
wind چرخاندن
rotated چرخاندن
pivots چرخاندن
pivoted چرخاندن
whirled چرخاندن
whirls چرخاندن
winds چرخاندن
rotates چرخاندن
whirl چرخاندن
pivot چرخاندن
whirling چرخاندن
spins به درازاکشاندن چرخاندن
spin به درازاکشاندن چرخاندن
trolls چرخیدن چرخاندن گرداندن
troll چرخیدن چرخاندن گرداندن
to spin something چیزی را تند چرخاندن
death spiral حرکت چرخاندن یار
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
crank میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranking میل لنگ گرداندن چرخاندن
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
cranks میل لنگ گرداندن چرخاندن
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
fishtail چرخاندن دم هواپیما بمنظورکاستن سرعت ان
supination چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to turn one's back on somebody پشت خود را به طرف کسی چرخاندن
overstand بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
outside kick and front headlock گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
teleprompter اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
from the four winds از اطراف
environments اطراف
environment اطراف
milieu اطراف
environs اطراف
milieux اطراف
milieus اطراف
parties اطراف
ambient noise صدای اطراف
pappus کلاله اطراف گل
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
periderm پوست اطراف
edge zone اطراف لبه
graveside اطراف قبر
pericardium اطراف قلب
architrave گچبری اطراف در
gravesides اطراف قبر
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
sides of the question اطراف موضوع
about در اطراف نزدیک
vicinity در حدود در اطراف
island pullout مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
port ریل اطراف ناو
parties متداعیین اطراف دعوی
touchline خط اطراف زمین فوتبال
sea chest مکندههای اطراف ناو
barnyard محوطهء اطراف انبار
barnyards محوطهء اطراف انبار
seaward اطراف دریا روبدریا
black eye سیاهی اطراف چشم
to look a bout اطراف کار را پاییدن
quayside زمین اطراف بارانداز
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
black eyes سیاهی اطراف چشم
look round اطراف کار را دیدن
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
whisker موی اطراف گونه وچانه
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
safe distance مسافت امن اطراف مین
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery موی اطراف گونه وچانه
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
frame و مرز اطراف فضای پنجره
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
sprite شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
run around تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centers محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
centred محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
albanega [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
scrolls میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scroll میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
anthill خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
bordered فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordering فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
selection دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selections دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
mats مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mat مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
reshape handle دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com