Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
live up to one's income
به اندازه درامد خود خرج کردن
Other Matches
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
to out run the constable
بیش از درامد خرج کردن
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
to i. any one into abenefice
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
size
به اندازه کردن
sizes
به اندازه کردن
vary infinitely
بی اندازه تغییر کردن
gauge=gage
اندازه کردن اشل
measure
اندازه گیری کردن
superpurgation
بی اندازه ازکار کردن
to a agarment to the body
جامهای را اندازه تن کردن
to take measures
اندازه گیری کردن
gage
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
اندازه گیر اندازه گرفتن
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to set a
اندازه گرفتن باطل کردن
burden
بار کردن به اندازه فرفیت
burdens
بار کردن به اندازه فرفیت
margin
مشخص کردن اندازه و حاشیه
stack up
جمع کردن اندازه گرفتن
margins
مشخص کردن اندازه و حاشیه
to fit
برازاندن
[اندازه کردن]
جامه
metres
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
to fit a dress on somebody
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
meters
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
to set measures to anything
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to overexert
خود را بیش از اندازه خسته کردن
meter
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
minimise
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
overwind
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
leave (let) well enough alone
<idiom>
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
meters
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
size
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
halving adjustment
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
gauges
اندازه اندازه گیر
gauge
اندازه اندازه گیر
gauged
اندازه اندازه گیر
bottoming reamer
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
total revenue
درامد کل
return
درامد
returned
درامد
returning
درامد
returns
درامد
earning
درامد
earnings
درامد
means
درامد
hatch
درامد
revenue
درامد
makings
درامد
hatched
درامد
remunerative
پر درامد
comings in
درامد
hatches
درامد
gainings
درامد
admission
درامد
admissions
درامد
total income
درامد کل
it wasprologue to the nextmove
درامد
proceeds
درامد
income
درامد
emoluments
درامد
prelusion
درامد
emolument
درامد
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
mean
منابع درامد
marginal income
درامد نهائی
total revenue function
تابع درامد کل
temporary income
درامد موقتی
transfer income
درامد انتقالی
meaner
منابع درامد
total revenue curve
منحنی درامد کل
marginal revenue
درامد نهائی
relative income
درامد نسبی
attachment of earnings
توقیف درامد
notional income
درامد فرضی
notional income
درامد خیالی
means
توانائی درامد
tax revenue
درامد مالیاتی
average revenue
درامد متوسط
unremunerative careers
مشاغل کم درامد
imputed income
درامد ضمنی
imputed income
درامد انتسابی
money income
درامد پولی
annual income
درامد سالانه
incremental revenue
درامد نهائی
personal income
درامد سرانه
per capita income
درامد سرانه
meanest
منابع درامد
net revenue
درامد خالص
revenue function
تابع درامد
income analysis
تحلیل درامد
unearned revenue
درامد باداورده
income determination
تعیین درامد
unearned revenue
درامد نامکتسب
revenue sharing
سهیم در درامد
income consumption curve
منحنی درامد
revenue sources
منابع درامد
prelude
پیش درامد
personal income
درامد شخصی
benefice
درامد کلیسایی
income per capita
درامد سرانه
permanent income
درامد دائمی
municipal revenue
درامد شهرداری
nominal income
درامد اسمی
ordinary income
درامد عادی
national income
درامد ملی
transitory income
درامد انتقالی
income leakage
کسر درامد
income leakage
نشت درامد
preludes
پیش درامد
income and expenditure
درامد و هزینه
sinfonia
پیش درامد
median income
درامد متوسط
earn
درامد داشتن
earned
درامد داشتن
earns
درامد داشتن
net income
درامد خالص
earnings per share
درامد هر سهم
median income
درامد میانی
fixed income
درامد ثابت
internal revenue
درامد داخلی
deferred credits
درامد پس افتاده
deduction from income
کسور درامد
Inland Revenue
درامد داخلی
auras
پیش درامد
aura
پیش درامد
stream of income
جریان درامد
gross income
درامد ناخالص
mean income
درامد متوسط
prologue
پیش درامد
prologues
پیش درامد
present income
درامد جاری
present income
درامد حال
income distribution
توزیع درامد
real income
درامد واقعی
disposable income
درامد دریافتی
economic income
درامد اقتصادی
distribution of income
توزیع درامد
flow of income
گردش درامد
flow of income
جریان درامد
to bring a return
درامد دادن
current income
درامد جاری
supplementary income
درامد تکمیلی
overtures
پیش درامد
income taxes
مالیات بر درامد
imperial decree
درامد نامشروع
immoral earning
درامد نامشروع
it weighed kilogrammes
سه کیلوگرم درامد
illicit earning
درامد نامشروع
psychic income
درامد بی دردسر
broken-down
ازپای درامد
overture
پیش درامد
it scaled kilograms
ده کیلوگرم درامد
broken down
ازپای درامد
income tax
مالیات بر درامد
annual earnings
درامد سالانه
it proved false
دروغ درامد
actual income
درامد واقعی
marginal revenue function
تابع درامد نهائی
non tax revenue
درامد غیر مالیاتی
depletes
تقلیل درامد ملی
depleted
تقلیل درامد ملی
marginal utility of income
مطلوبیت نهائی درامد
taxable income
درامد مشمول مالیات
surtax
مالیات بر درامد اضافی
personal income tax
مالیات بر درامد شخصی
marginal revenue product
درامد محصول نهائی
theory of income distribution
نظریه توزیع درامد
marginal revenue curve
منحنی درامد نهائی
windfall income
درامد باد اورده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com