Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
teleview
به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
Other Matches
telecourse
دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
civision
رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
kinescope
ازبرنامه تلویزیونی فیلمبرداری کردن
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
linkages
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
edit
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
linkage
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
edited
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
network data management system
مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
notron utilities
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
televisual
تلویزیونی
television camera tube
دوربین تلویزیونی
video
تلویزیونی تلویزیون
videoed
تلویزیونی تلویزیون
videoing
تلویزیونی تلویزیون
pickup tube
دوربین تلویزیونی
videos
تلویزیونی تلویزیون
camera tube
دوربین تلویزیونی
tv terminal
ترمینال تلویزیونی
television receiver
گیرنده تلویزیونی
teleplay
نمایش تلویزیونی
telecast
برنامه تلویزیونی
television set
مجموعه تلویزیونی
teleran
رادار تلویزیونی
telefilm
فیلم تلویزیونی
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to crib
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to plagiarize
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
televiewer
بیننده برنامه تلویزیونی
composite television signal
پیام مرکب تلویزیونی
eyeing
نگاه کردن
sees
نگاه کردن
see
نگاه کردن
to look on with
نگاه کردن
eyes
نگاه کردن
leers
نگاه کج کردن
leer
نگاه کج کردن
eying
نگاه کردن
to look daggers
چپ چپ نگاه کردن
to set eyes on
نگاه کردن
leering
نگاه کج کردن
leered
نگاه کج کردن
eye
نگاه کردن
regard
نگاه کردن
stared
رک نگاه کردن
squints
چپ نگاه کردن
squinted
چپ نگاه کردن
stares
رک نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.
چپ چپ نگاه کردن
regards
نگاه کردن
to dwell on
نگاه کردن
regarded
نگاه کردن
dirty look
<idiom>
چپ چپ نگاه کردن
squint
چپ نگاه کردن
squinny
کج کج نگاه کردن
stare
رک نگاه کردن
to watch
نگاه کردن
ogled
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
editor
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
newscasts
اخباررادیویی یا تلویزیونی خبر پراکندن
newscast
اخباررادیویی یا تلویزیونی خبر پراکندن
gazes
خیره نگاه کردن
gloated
خیره نگاه کردن
gaping
باشگفتی نگاه کردن
gloat
خیره نگاه کردن
gaped
باشگفتی نگاه کردن
squinny
زیرچشمی نگاه کردن
gaped
خیره نگاه کردن
look up
نگاه کردن مراجعهای
gapes
باشگفتی نگاه کردن
look about
بهر سو نگاه کردن
gapes
خیره نگاه کردن
gaping
خیره نگاه کردن
gloating
خیره نگاه کردن
gazes
بادقت نگاه کردن
peered
با دقت نگاه کردن
peering
با دقت نگاه کردن
stared
خیره نگاه کردن
glim
نگاه اجمالی کردن
pries
فضولانه نگاه کردن
pries
بادقت نگاه کردن
peek
زیرچشمی نگاه کردن
pried
فضولانه نگاه کردن
peeked
زیرچشمی نگاه کردن
pried
بادقت نگاه کردن
peer
با دقت نگاه کردن
peeks
زیرچشمی نگاه کردن
gloats
خیره نگاه کردن
gorgonize
خیره نگاه کردن
pry
فضولانه نگاه کردن
pry
بادقت نگاه کردن
gazing
خیره نگاه کردن
gazing
بادقت نگاه کردن
peeking
زیرچشمی نگاه کردن
to look through ones fingers
نگاه دزدانه کردن
to stael a look
دزدانه نگاه کردن
stares
خیره نگاه کردن
stare
خیره نگاه کردن
glows
نگاه سوزان کردن
to run through
نگاه اجمالی کردن در
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
to look a bout
بهر سو نگاه کردن
glower
خیره نگاه کردن
glowering
خیره نگاه کردن
gawk
بی خیال نگاه کردن
skew
منحرف کج نگاه کردن
gawk
احمقانه نگاه کردن
gawked
بی خیال نگاه کردن
gaze
خیره نگاه کردن
to look at somebody askance
به کسی چپ چپ نگاه کردن
goggle
چپ نگاه کردن گشتن
glowed
نگاه سوزان کردن
glow
نگاه سوزان کردن
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
goggling
چپ نگاه کردن گشتن
goggled
چپ نگاه کردن گشتن
to make eyes at
عاشقانه نگاه کردن
glowered
خیره نگاه کردن
to have a look at something
بچیزی نگاه کردن
keek
نگاه دزدانه کردن
glowers
خیره نگاه کردن
looks
نگاه کردن نگریستن
gawking
بی خیال نگاه کردن
gaze
بادقت نگاه کردن
looked
نگاه کردن نگریستن
gawks
بی خیال نگاه کردن
gazed
خیره نگاه کردن
glare
خیره نگاه کردن
glares
خیره نگاه کردن
to look down
با نگاه مطیع کردن
gawks
احمقانه نگاه کردن
glared
خیره نگاه کردن
to look forward
نگاه کردن انتظارداشتن
gawked
احمقانه نگاه کردن
skewing
منحرف کج نگاه کردن
to look behind
پشت سر را نگاه کردن
gape
خیره نگاه کردن
gawking
احمقانه نگاه کردن
look
نگاه کردن نگریستن
gazed
بادقت نگاه کردن
gape
باشگفتی نگاه کردن
skews
منحرف کج نگاه کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
languished
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
snoop
نگاه تجسس امیز کردن
glowered
اخم کردن نگاه خیره
glowering
اخم کردن نگاه خیره
gawp
مات و احمقانه نگاه کردن
snooping
نگاه تجسس امیز کردن
snooped
نگاه تجسس امیز کردن
snoops
نگاه تجسس امیز کردن
languishing
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
gawping
مات و احمقانه نگاه کردن
languish
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
keep tabs on
<idiom>
نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
glower
اخم کردن نگاه خیره
gawped
مات و احمقانه نگاه کردن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
leered
از گوشه چشم نگاه کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
gawps
مات و احمقانه نگاه کردن
glowers
اخم کردن نگاه خیره
languishes
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
to look one up and down
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
to drink in with ones eyes
بچشم خریداری نگاه کردن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
gazing
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
leering
از گوشه چشم نگاه کردن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
gazes
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
leer
از گوشه چشم نگاه کردن
give someone a black look
با خشم به کسی نگاه کردن
leers
از گوشه چشم نگاه کردن
gazed
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
oeillade
با کرشمه نگاه کردن غمزه
gaze
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to look forward expectantly to the future
با انتظار به آینده نگاه کردن
soap opera
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap operas
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
tvt
Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
graphics
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
stares
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com