English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to a greatness به بزرگی رسیدن
Other Matches
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
sizes بزرگی
voluminosity بزرگی
voluminesity بزرگی
bulkiness بزرگی
gloriousness بزرگی
bigness بزرگی
augustness بزرگی
grandeur بزرگی
enlargements بزرگی
enlargement بزرگی
greatness بزرگی
hauteur بزرگی
dignity بزرگی
size بزرگی
magnitude بزرگی
grandness بزرگی
massiveness بزرگی
magnifcation بزرگی
magneficence بزرگی
masterdom بزرگی
supercilicusness بزرگی
gentility بزرگی
hugeness بزرگی
largeness بزرگی
to a greatness بزرگی یافتن
Lordships سیادت بزرگی
formidability استحکام بزرگی
she was nipped in the bud به بزرگی نرسید
headship بزرگی برتری
headships بزرگی برتری
magnanimity بزرگی طبع
sample size بزرگی نمونه
immenseness بزرگی عظمت
order of magnitude مرتبه بزرگی
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
immeasurableness بزرگی بی اندازه
vastitude عظمت بزرگی
vastity عظمت بزرگی
vastness عظمت بزرگی
eminency برامدگی بزرگی
man and boy چه در کودکی چه در بزرگی
amplitude دامنه بزرگی
so large باین بزرگی
Lordship سیادت بزرگی
megacephaly بزرگی بیش از حد سر
eminence برامدگی بزرگی
aggrandizement افزایش بزرگی
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
he is a great person شخص بزرگی است
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
he is a great help او کمک بزرگی است
great dangers overhang us خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
that is no great work کار بزرگی نیست
the meridian of glory اوج بزرگی یا جلال
monstrousness شگفت انگیزی بزرگی
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
bulk حجم بزرگی از چیزی
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
bias error خطایی با علامت و بزرگی ثابت
Majesties بزرگی عظمت وشان واقتدار
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
Majesty بزرگی عظمت وشان واقتدار
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers impend over us خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decks مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
decked مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
miller thumb یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
breaker موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
the propylaea نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
broadsheet کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
breakers موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
multivolume file فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
broadsheets کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
emphysema اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
multiplan یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
number cruncher یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
comes رسیدن
reaching رسیدن
arrive رسیدن
reaches رسیدن
getting رسیدن
arriving رسیدن
arrives رسیدن
reach رسیدن به
reach رسیدن
reached رسیدن به
arrived رسیدن
reached رسیدن
reaches رسیدن به
reaching رسیدن به
gets رسیدن
get رسیدن
approach رسیدن
get at رسیدن به
to see to رسیدن
light or lighted رسیدن
expire به سر رسیدن
maturate رسیدن
to get at رسیدن به
to fetch up رسیدن
to d. up with رسیدن به
to come to hand رسیدن
approached رسیدن
approaches رسیدن
escalating رسیدن
accru رسیدن
escalates رسیدن
attaint رسیدن به
come رسیدن
escalated رسیدن
escalate رسیدن
arr رسیدن
to come by رسیدن
catch up رسیدن به
to catch up رسیدن به
overtake رسیدن به
land رسیدن
arrival رسیدن
to come to a he رسیدن
attains رسیدن
attaining رسیدن
attained رسیدن
attain رسیدن
peered رسیدن
peer رسیدن
aim رسیدن
aimed رسیدن
take in (money) <idiom> رسیدن
aims رسیدن
overtakes رسیدن به
overtaken رسیدن به
peering رسیدن
befell در رسیدن
accede رسیدن
befalls در رسیدن
acceded رسیدن
accedes رسیدن
befalling در رسیدن
acceding رسیدن
run up رسیدن
befall در رسیدن
befallen در رسیدن
batch ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batches ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
to run out بپایان رسیدن
to round into a man بمردی رسیدن
receive رسیدن پذیرفتن
to pay the penalty of بسزای .... رسیدن
to meet the a of به تصویب رسیدن
to wait خدمت رسیدن
land vi بزمین رسیدن
forereach فرا رسیدن
peak به قله رسیدن
peaks به قله رسیدن
grow up به سن بلوغ رسیدن
to be duly punished for به کیفر ..... رسیدن
matures به حد کمال رسیدن
peaking به قله رسیدن
go round به همه رسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com