Dictiornary-Farsi | به بهترین وجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (9 milliseconds)

English	Persian
best	به بهترین وجه
In the best possible manner.	به بهترین وجه


Search result with all words

flight	بهترین نتیجه دور مقدماتی
prime	کمال بهترین قسمت
primed	کمال بهترین قسمت
primes	کمال بهترین قسمت
best	بهترین
best	بهترین کار
foremost	بهترین
nap	بهترین شرکت کننده
napped	بهترین شرکت کننده
napping	بهترین شرکت کننده
naps	بهترین شرکت کننده
adjudicate	تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated	تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates	تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating	تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
handicap	مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps	مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
optimum	بهترین امکان
gilt edged	بهترین
gilt-edged	بهترین
qualities	بهترین کیفیت
quality	بهترین کیفیت
classic	مطابق بهترین نمونه
classics	مطابق بهترین نمونه
first-class	درخورمردم طبقه یک بهترین
pride	بهترین
prided	بهترین
prides	بهترین
priding	بهترین
beluga	نام بهترین نوع خاویار
best ball	بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
best efforts	بهترین مساعی
best governed country	کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
best move	بهترین حرکت شطرنج
brand leader	بهترین علامت تجاری بهترین مارک
cover search	جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
decca	سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
designated tournament	مسابقه بهترین بازیگران
doll up	بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
first class	بهترین
gilt edge	بهترین
golden shoe	بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
ground badge	علامت بهترین درجه دار یاسرباز
heisman trophy	جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
honesty is the best policy	راستی ودرستی بهترین رویه
i had best to leaveit	بهترین کاران است که ان راول کنیم
least cost design	بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
lion share	بزرگترین یا بهترین بخش
Memmaker	امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
money player	ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
of the first water	بهترین
optima legum ilerpres est consuetudo	عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
record prices	بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
second best theory	نظریه بهترین دوم
skimeister	بهترین اسکی باز
sullivan award	جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
the best game out	بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
the best of all	بهترین
the best thatone can do	بهترین کاری که میتوان کرد
tilt and swivel	که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
tip top	بهترین اعلی درجه
tiptop	بهترین
to make the most of	به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
I wish you the best of luck.	بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
Which is the best way to Tehran ?	بهترین راه به تهران کدام است ؟
History is the best testimony.	تاریخ بهترین شاهد است
You are counted among my best friends.	شما را از بهترین دوستانم می شمارم
back on one's feet <idiom>	به بهترین سلامتی رسیدن
dressed to kill <idiom>	بهترین لباس را پوشیدن
dress up <idiom>	بهترین لباس خود را پوشیدن
(live off the) fat of the land <idiom>	بهترین از هرچیز را داشتند
give someone the benefit of the doubt <idiom>	همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
hit it off with someone <idiom>	بهترین همراه با کسی داشتن
top-notch <idiom>	عالی ،بهترین
make the best of <idiom>	دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
Shoppers were scrambling to get the best bargains.	خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
Hunger is the best sauce. <proverb>	گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
The best advice is, not to give any <idiom>	بهترین اندرز ندادن آن است
goat hair	موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
Partial phrase not found.

best