English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (7 milliseconds)
English Persian
hell bent به بیراهه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
Other Matches
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
byways بیراهه
byway بیراهه
trackless بیراهه
throw a curve <idiom> به بیراهه کشاندن
bushwacking در جنگل از بیراهه رفتن
indirection غیر مستقیمی بیراهه روی
hit-and-run <idiom> حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
tense کشیده
leptokurtic کشیده
tensed کشیده
ectomorph کشیده تن
drawlingly کشیده
tenser کشیده
indrawn تو کشیده
tenses کشیده
tensest کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
tensing کشیده
drawn کشیده
oblonated کشیده
long- کشیده
longer کشیده
longest کشیده
posttensioning پس کشیده
longed کشیده
threaded نخ کشیده
drew کشیده شد
leptosome کشیده تن
long کشیده
oblongated کشیده
longs کشیده
at full length دراز کشیده
couchant دراز کشیده
tractile کشیده شدنی
pinxit کشیده است
vellum paper کاغذمهره کشیده
chock-a-block کاملا کشیده
chock-a-block بالا کشیده
deprived محرومیت کشیده
in tow <idiom> کشیده شده
touse کشیده شدن
deep fetched از ته دل کشیده شده
tensive کشیده شدنی
low angle مسیر کشیده
long robe صورت کشیده
leptomorph کشیده ریخت
intractile کشیده نشدنی
flat trajectory خط سیر کشیده
flat fire تیر کشیده
ectomorphy کشیده تنی
ectomorphic type سنخ کشیده تن
drawable کشیده شدنی
low angle fire تیر کشیده
prolate کشیده شده
deer neck گردن کشیده
sapped شیره کشیده از
threaded بند کشیده
elongates کشیده کردن
flare زبانه کشیده
linear باریک کشیده
elongate کشیده کردن
saps شیره کشیده از
flares زبانه کشیده
sap شیره کشیده از
drags کشیده شدن
elongating کشیده کردن
dragged کشیده شدن
indrawn بداخل کشیده
extensive بسیط کشیده
drag کشیده شدن
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
oblongs دوک مانند کشیده
oblong دوک مانند کشیده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
drawn on کشیده شدن عهده
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
taut محکم کشیدن کشیده
draws کشیده شدن عهده
draw کشیده شدن عهده
chants اهنگ ساده و کشیده
chanting اهنگ ساده و کشیده
pencilled با مداد کشیده شده
chant اهنگ ساده و کشیده
satined paper گاغذ مهره کشیده
pulled muscle عضله کشیده شده
deep fetched از ته سینه کشیده شده
chanted اهنگ ساده و کشیده
open وضع زه هنگام کشیده شدن
conduct اداره کردن کشیده شدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
conducts اداره کردن کشیده شدن
conducting اداره کردن کشیده شدن
wired سیم کشیده مفتول دار
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
prone float روی شکم با دستهای کشیده
conducted اداره کردن کشیده شدن
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
in perspective کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
he is at the end of his tether چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic نوشته شده کشیده شده
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com