Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
brush
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brushes
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
Other Matches
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
flank speed
حداکثر سرعت
full speed
حداکثر سرعت
flat out
حداکثر سرعت
maximum speed
حداکثر سرعت
peak speed
حداکثر سرعت
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
pron to
با حداکثر سرعت ممکن
sprinted
با حداکثر سرعت دویدن
flank speed
حداکثر سرعت قایق
endurance time
سرعت حداکثر مداوم
sprint
با حداکثر سرعت دویدن
hull speed
حداکثر سرعت نظری قایق
layer depth
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
hard charge
بشدت و حداکثر سرعت راندن
speed limits
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
permissible velocity
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
speed limit
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
supercharge
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
to scamper
به سرعت رفتن
rakes
با سرعت جلو رفتن
rake
با سرعت جلو رفتن
raking
با سرعت جلو رفتن
gyrodyne
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
plays
شرکت درمسابقه انفرادی
playing
شرکت درمسابقه انفرادی
played
شرکت درمسابقه انفرادی
outplay
درمسابقه جلو افتادن از
play
شرکت درمسابقه انفرادی
long odds
تفاوت زیاد درمسابقه
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
finallist
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
daclare
تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
fleet
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleets
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
starter's list
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
play off
درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
pistol clasp
قفل طپانچه نشان شرکت درمسابقه تیراندازی با طپانچه
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
endurance
حداکثر
peaking
حداکثر
maximum
حداکثر
outsides
حداکثر
uttermost
حداکثر
peak
حداکثر
outside
حداکثر
maximal
حداکثر
peaks
حداکثر
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
high tide
حداکثر مد دریا
maximum profit
حداکثر سود
payloads
حداکثر بار
maximal
وابسته به حداکثر
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
payload
حداکثر بار
maximization
به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude
دامنه حداکثر
maximum price
حداکثر بها
maximum available powere
توان حداکثر
high tides
حداکثر مد دریا
maximum current
جریان حداکثر
peak current
جریان حداکثر
maximum load
بار حداکثر
maximum gain
تقویت حداکثر
maximum frequency
فرکانس حداکثر
maximum of intensity
حداکثر شدت
maximum output
خروجی حداکثر
maximum efficiency
راندمان حداکثر
maximum efficiency
حداکثر کارائی
maximum duration
زمان حداکثر
maximum detector
اشکارساز حداکثر
maximum density
حداکثر تراکم
maximum performance
عملکرد حداکثر
maximum performance
کارایی حداکثر
maximum power demand
مصرف حداکثر
maximum demand
بار حداکثر
maximum deviation
انحراف حداکثر
maximum deflection
انحراف حداکثر
maximum moment
حداکثر لنگر
maximum limited stress
تنش حداکثر
supercharge
خرج حداکثر
maximum ratings
مقدار حداکثر
maximum work
کار حداکثر
wage ceiling
حداکثر دستمزد
peak
حداکثر کاکل
intensity maximum
حداکثر شدت
optimum height
حداکثر ارتفاع
peaking
حداکثر کاکل
price ceilings
حداکثر قیمت
peak demand
حداکثر تقاضا
peak load
حداکثر بار
peak load
بار حداکثر
peak output
حداکثر تولید
peak voltage
ولتاژ حداکثر
submaximal
زیر حداکثر
maximum value
مقدار حداکثر
relative maximum
حداکثر نسبی
full bore
حداکثر تلاش
maximum energy
انرژی حداکثر
maximum slope
حداکثر شیب
maximum thermometer
گرماسنج حداکثر
global maximum
حداکثر مطلق
maximum capacity
فرفیت حداکثر
peaks
حداکثر کاکل
principle of miximum overlap
اصل حداکثر همپوشانی
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
maximum liklihood method
روش حداکثر احتمال
profit maximization
به حداکثر رسانیدن سود
utmost good faith
حداکثر حسن نیت
maximum scattering angle
زاویه پراکندگی حداکثر
maximum modulating frequency
فرکانس حداکثر مدولاسیون
ceiling prices
حداکثر قیمت قانونی
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum operating voltage
ولتاژ کار حداکثر
maximum natality
حداکثر زاد و ولد
maximum output voltage
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature
درجه حرارت حداکثر
maximum sound pressure
فشار صوت حداکثر
maximum wavelength
طول موج حداکثر
maxvo
حداکثر توان هوازی
maximum power operation
کار با توان حداکثر
ultimate bearing capacity
حداکثر فشار متحمل پی
maximum power gain
تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
utility maximization
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum ratings
مقدار نامی حداکثر
extreme
حداکثر درمنتهی الیه
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
high water
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum current rating
جریان نامی حداکثر
marginal
حداکثر نزدیک به انتها
angle of repose
حداکثر شیب استقرار
high run
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
breaking load
حداکثر تحمل بار
low tide
حداکثر جذر دریا
maximum control current
جریان کنترل حداکثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com