Dictiornary-Farsi | به حساب رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
to count [as]	به حساب رفتن


Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account	حساب صورت حساب
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
incomputable	بی حساب
tabs	حساب
scored	حساب
tallying	حساب
tallied	حساب
scores	حساب
tab	حساب
dam design	حساب سد
in favour of	به حساب
tallies	حساب
tally	حساب
score	حساب
to keep score	حساب
reckoning	حساب
reckonings	حساب
accountant	ذی حساب
scoreless	بی حساب
science of numbers	حساب
arithmetic	حساب
algorism	حساب
to my a	به حساب من
incalculable	بی حساب
account	حساب
accountants	ذی حساب
counted	حساب کردن
count	حساب کردن
counting	حساب کردن
design assumption	فرضیه حساب
differential calculus	حساب فاضله
differential calulus	حساب فاضله
counts	حساب کردن
deposit account	حساب سپرده
deposit account	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب سپرده
deposit accounts	حساب پس انداز
day of r	روز حساب
calculates	حساب کردن
computers	ماشین حساب
computer	ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
calculator mode	مد ماشین حساب
calculus of variations	حساب تغییرات
call to account	حساب خواستن از
capital account	حساب سرمایه
cipher	حساب کردن
calculable	حساب کردنی
box score	حساب بازی
bank account	حساب بانکی
balance sheet account	حساب ترازنامه
bank overdraft	حساب جاری
bank pass book	دفترچه حساب
binary arithmetic	حساب دودویی
binary arithmetic	حساب دودوئی
boolean calculus	حساب بولی
ciphers	حساب کردن
cyphers	حساب کردن
checking accounts	حساب جاری
cash account	حساب نقدی
checking account	حساب جاری
closing of account	تفریغ حساب
cost accountant	حساب دار
calculate	حساب کردن
calculated	حساب کردن
current account	حساب جاری
bank accounts	حساب بانکی
crypto account	حساب رمز
certificate of clearance	مفاصا حساب
certificate of expenditure	صورت حساب
current accounts	حساب جاری
to cast up	حساب کردن
miscalculates	بد حساب کردن
miscalculating	بد حساب کردن
miscast	حساب غلط
realization account	حساب تسویه
propositional calculus	حساب گزارهای
profit and loss a	حساب سودوزیان
production account	حساب تولید
pridicate calculus	حساب مسندات
notcher	حساب نگهدار
misreckon	بد حساب کردن
minculculate	بد حساب کردن
make much of	حساب بردن از
loan account	حساب وام ها
withdraws	برداشت از حساب
withdraw	برداشت از حساب
miscalculated	بد حساب کردن
miscalculate	بد حساب کردن
to bring to book	حساب پس گرفتن
stock account	حساب موجودی
to figure up	حساب کردن
stability calculation	حساب پایداری
science of numbers	علم حساب
savings account	حساب پس انداز
saving account	حساب پس انداز
rule off	بستن حساب
rule of thumb	حساب سر انگشتی
rule of thumb	حساب انگشت
return account	حساب بازگشت
residuary account	حساب ترکه
include	به حساب اوردن
includes	به حساب اوردن
numerate	حساب کردن
joint account	حساب مشترک
tripos	امتحان حساب
undercharge	کم حساب کردن
imprest	حساب تنخواه
account	حساب پس دادن
account	حساب کردن
scorer	حساب نگهدار
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
scorers	حساب نگهدار
fluxion	حساب فاضله
computes	حساب کردن
computed	حساب کردن
compute	حساب کردن
checking out	تسویه حساب
the bill	صورت حساب
accountable	مسئول حساب
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
vidimus	بازرسی حساب
integral calculvs	حساب جامعه
integral calculus	حساب جامعه
in f.of	به حساب بنفع
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
sums	حساب کردن
sum	حساب کردن
unguarded	حساب نشده
credit account	حساب اعتباری
liquidating	حساب را واریزکردن
liquidates	حساب را واریزکردن
liquidated	حساب را واریزکردن
liquidate	حساب را واریزکردن
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
detailing	حساب ریز
detail	حساب ریز
debit	حساب بدهی
account number	شماره حساب
markers	حساب نگهدار
figure	حساب کردن
marker	حساب نگهدار
arithmetic unit	واحد حساب
offset	حساب تهاتر
arithmeticlal	مربوط به حساب
arithmetician	حساب دان
account with [at] a bank	حساب بانکی
statements	صورت حساب
expense account	حساب هزینه
expense account	حساب مخارج
expense accounts	حساب هزینه
to count up	حساب کردن
Count me in!	روی من حساب کن!
statement	صورت حساب
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
arithmetic	حساب [ریاضی]
accoutn balance	مانده حساب
balance of account	مانده حساب
expense accounts	حساب مخارج
acalculia	ناتوانی در حساب
tale	جمع حساب
calculators	ماشین حساب
calculators	حساب کننده
calculator	ماشین حساب
calculator	حساب کننده
tales	جمع حساب
figures	حساب کردن
AC	حساب جاری
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب