Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
fair words butter no parsnips
به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
Other Matches
fine words butter no parsnips
بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fine words butter no parsnips
<proverb>
از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
greets
درود گفتن تبریک گفتن
greeted
درود گفتن تبریک گفتن
greet
درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
non placer
موافقت نمیشود
The door is jammed.
در باز نمیشود.
he takes no notice of it
ملتفت نمیشود
fat is insoluble in water
چربی در اب حل نمیشود
oil is immiscible with water
روغن با اب امیخته نمیشود
non-starter
طرحی که انجام نمیشود
non-starters
طرحی که انجام نمیشود
no two leaves are identical
دو برگ یکی نمیشود
impossible to get hold of
نمیشود گیر آورد
exclusive
آنچه شامل نمیشود
that does not f.
این دلیل نمیشود
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
indelible pencil
مدادی که خط ان پاک نمیشود
leakage
به خزانه وارد نمیشود
leakages
به خزانه وارد نمیشود
sputters
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
law fallen into desuetude
قانونی که دیگر اجرا نمیشود
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
the law is not retrospective
قانون عطف به ماسبق نمیشود
He is not to be relied upon.
نمیشود به او
[مرد]
اتکا کرد.
no pay nowork
پول ندهندکار هم کرده نمیشود
ignorance of the law is no defence
جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
mistake of law is no defence
اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
no pains no gains
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
acid fast
دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
an impersonal deity
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
non sequitur nonsensical
نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
prize courts
به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
crush hat
کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
luggable
کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
inactive
پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
morganatic marriage
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
fullest
که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detecting
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
full
که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detect
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
homosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
detects
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
dulcet
شیرین
nectarean
شیرین
affeluo'so a
شیرین
fresh
شیرین
dolce
شیرین
soft water
اب شیرین
honeyed
شیرین
fresh water
اب شیرین
sugared
شیرین
amiable
شیرین
tuneful
شیرین
mellifluous
شیرین
saccharine
شیرین
nectareous
شیرین
nectared
شیرین
sweeter
شیرین
sweet
شیرین
fresh-
شیرین
luscious
شیرین
sweetest
شیرین
freshest
شیرین
baseband
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
figuration
شیرین کاری
softest
سبک شیرین
sweet voiced
شیرین صدا
sodas
جوش شیرین
soft
سبک شیرین
f. fishes
ماهیهای اب شیرین
softer
سبک شیرین
Its well worth . Its a bargain at the price .
شیرین می ارزد
sweet pepper
فلفل شیرین
sweetener
شیرین کننده
sweeteners
شیرین کننده
tour de force
شیرین کاری
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
freshet
جوی اب شیرین
tragicomedies
تلخ و شیرین
tragicomedy
تلخ و شیرین
sweet spoken
شیرین زبان
soda
جوش شیرین
bicarbonate of soda
جوش شیرین
to soften water
شیرین کردن آب
evaporator
دستگاه اب شیرین کن
bicarbonate
جوش شیرین
sorgho
ذرت شیرین
baking soda
جوش شیرین
solar still
اب شیرین کن افتابی
bittersweet
شیرین وتلخ
chino
لیمو شیرین
chino
پرتقال شیرین
edulcorate
شیرین کردن
dulcify
شیرین کردن
sweet root
شیرین بیان
sweet oil
روغن شیرین
sweet lemon
لیموی شیرین
sugarberry
تمشک شیرین
crawfish
خرچنگ اب شیرین
sorgo
ذرت شیرین
melodiously
بطور شیرین
sudium bicarbonate
جوش شیرین
sodium bicarbonate
جوش شیرین
pimiento
فلفل شیرین
sweeten
شیرین کردن
melody
اهنگ شیرین
melodies
اهنگ شیرین
sweetened
شیرین کردن
limnetic
وابسته به اب شیرین
sweet peas
نخود شیرین
sweet pea
نخود شیرین
limnology
اب شیرین شناسی
limnic
وابسته به اب شیرین
sweet corn
ذرت شیرین
sweetening
شیرین کردن
it tastes sweet
شیرین است
sweetens
شیرین کردن
licorice
شیرین بیان
shirin
خودکشی شیرین
sweetmeat
غذای شیرین
sweetish
شیرین نوشین
sugary
شیرین ملیح
candied
شیرین شده
sugary
شیرین زبان
liquorice
شیرین بیان
freshwater
وابسته به اب شیرین
blind keyboard
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
reactive mode
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
to sweeten something
چیزی را شیرین کردن
pancakes
نان شیرین و پهن
mellifluent
عسل دار شیرین
bitter-sweet
اول شیرین وبعدتلخ
diabetes mellitus
دیابت شیرین دولاب
straw wine
شراب شیرین کشمش
bland
شیرین و مطلوب نجیب
nectarine
هلوی شیرین وابدار
pancake
نان شیرین و پهن
sweetish
چیز نسبتا شیرین
limnetic
زیست کننده در اب شیرین
richest
زیاده چرب یا شیرین
soda solution
محلول جوش شیرین
limnic
زیست کننده در اب شیرین
blandest
شیرین و مطلوب نجیب
blander
شیرین و مطلوب نجیب
scuttlebutt
مخازن اب شیرین ناو
saleratus
جوش شیرین که نانواهابکارمیبرند
sweet oil
روغن بادام شیرین
sweet spoken
شیرین سخن شکردهان
allspice
فلفل فرنگی شیرین
It is a good one hundred kilos .
شیرین صد کیلو است
sweet potato
سیب زمینی شیرین
sweet potatoes
سیب زمینی شیرین
rich
زیاده چرب یا شیرین
To perform a feat.
شیرین کاری کردن
richer
زیاده چرب یا شیرین
fresh water ; fruit juice.
آب شیرین (تازه )؛آب میوه
nectarines
هلوی شیرین وابدار
vermouths
شراب شیرین افسنطین
vermouth
شراب شیرین افسنطین
stunting
شیرین کاری کردن
softens
شیرین کردن فرونشاندن
soften
شیرین کردن فرونشاندن
stunts
شیرین کاری کردن
stunts
شاهکار شیرین کاری
soda
جوش شیرین سودا
bitter sweet
اول شیرین وبعدتلخ
as sweet as honey
<idiom>
مثل عسل
[شیرین]
malmsey
شراب شیرین قبرس
sweet sorghum
ذرت خوشهای شیرین
edulcoration
عمل شیرین کردن
softened
شیرین کردن فرونشاندن
stunt
شاهکار شیرین کاری
sodas
جوش شیرین سودا
pomfret cake
کلوچه شیرین بیان
stunt
شیرین کاری کردن
stunting
شاهکار شیرین کاری
sweetening
شیرین شدن ملایم کردن
sweetened
شیرین شدن ملایم کردن
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sweetens
شیرین شدن ملایم کردن
sweet words (voice,sleep
کلمات ( صدا خواب )شیرین
sweeten
شیرین شدن ملایم کردن
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
simnel
کیک شیرین و میوه دار
port
شراب شیرین بارگیری کردن
sugar
شیرین کردن متبلور شدن
limnologist
زیست شناس جانوران اب شیرین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com