Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
serve a sentence
به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
Other Matches
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
wear stripes
دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
termtime
دوره اجلاسیه دادگاه
escort guard
محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
incarcerated
زندانی کردن
incarcerate
زندانی کردن
jailed
زندانی کردن
take prisoner
زندانی کردن
jail
زندانی کردن
gaols
زندانی کردن
immure
زندانی کردن
gaoling
زندانی کردن
incarcerates
زندانی کردن
send up
زندانی کردن
incarcerating
زندانی کردن
jails
زندانی کردن
run-ins
زندانی کردن
gaoled
زندانی کردن
gaol
زندانی کردن
run-in
زندانی کردن
run in
زندانی کردن
send-up
زندانی کردن
send-ups
زندانی کردن
jailing
زندانی کردن
qoud
درزندان افگندن زندانی کردن
quads
زندانی کردن در زندان افکندن
quad
زندانی کردن در زندان افکندن
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
to put in to prison
زندانی کردن حبس کردن
incarcerate
زندانی کردن حبس کردن
incarcerates
زندانی کردن حبس کردن
incarcerated
زندانی کردن حبس کردن
incarcerating
زندانی کردن حبس کردن
prize courts
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
manadamus
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
writs
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
pleads
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
suing
به دادگاه شکایت کردن
sues
به دادگاه شکایت کردن
sued
به دادگاه شکایت کردن
jurisdiction
تسلیم دادگاه کردن
sue
به دادگاه شکایت کردن
remits
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
remit
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to seek redress in court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
remitted
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
rogatory commission
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to apply to the court of arbitration
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
to have recourse to arbitration
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
gaolbirds
زندانی
prisoners
زندانی
jailŠetc
زندانی
termer
زندانی
prisoner
زندانی
jailbirds
زندانی
jailbird
زندانی
to serve time
زندانی بودن
politic
زندانی سیاسی
prisoner of war
زندانی جنگی
prisoners of war
زندانی جنگی
The fujitive ( elusive ) prisoner .
زندانی فراری
imprisonment
زندانی شدن
prisoner's dilemma
معمای زندانی
releasing a prisoner
ازادسازی زندانی
encompassing
دوره کردن
encompassed
دوره کردن
encompasses
دوره کردن
to run over
دوره کردن
review
دوره کردن
reviewed
دوره کردن
reviewing
دوره کردن
encompass
دوره کردن
reviews
دوره کردن
extradition
تسلیم اسیر یا زندانی
inmates
اهل بیت زندانی
inmate
اهل بیت زندانی
packman
دوره گردی کردن
hawked
دوره گردی کردن
rims
دوره دار کردن
rim
دوره دار کردن
hawks
دوره گردی کردن
hawk
دوره گردی کردن
hobo
دوره گردی کردن
hobos
دوره گردی کردن
peddled
دوره گردی کردن
peddles
دوره گردی کردن
hoboes
دوره گردی کردن
peddle
دوره گردی کردن
cadged
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadge
اخاذی کردن دوره گردی کردن
bar
جای ویژه زندانی درمحکمه
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
bars
جای ویژه زندانی درمحکمه
probationer
زندانی ازاد شده بقیدشرف
probationers
زندانی ازاد شده بقیدشرف
to serve one's term
دوره خدمت خود را طی کردن
to undergo training
در یک دوره آموزشی شرکت کردن
reviewing
تجدید نظر دوره کردن
serve one's term
دوره خدمت خود را طی کردن
reviewed
تجدید نظر دوره کردن
review
تجدید نظر دوره کردن
recapitulating
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulates
رئوس مطالب را دوره کردن
reviews
تجدید نظر دوره کردن
recapitulate
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulated
رئوس مطالب را دوره کردن
indicts
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
black flag
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
to enrol
[oneself]
for a course
خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
caption
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
courtrooms
دادگاه
judgement seat
دادگاه
courts
دادگاه
court of justice
دادگاه
court of law
دادگاه
courtroom
دادگاه
court division
دادگاه
judgement hall
دادگاه
courthouse
دادگاه
tribunals
دادگاه
court
دادگاه
forums
دادگاه
courthouses
دادگاه
forum
دادگاه
tribunal
دادگاه
questor
افسررئیس دادگاه
rehearing
تجدیدجلسه دادگاه
evoke
به دادگاه بالاتربردن
evokes
به دادگاه بالاتربردن
evoking
به دادگاه بالاتربردن
prsbytery
دادگاه شرعی
queens bench division
دادگاه ملکه
quarter sessions
دادگاه استینافی
contempt og court
اهانت به دادگاه
quaestor
افسررئیس دادگاه
administrative tribunal
دادگاه اداری
provost court
دادگاه پادگانی
judicial confession
اقرار در دادگاه
tribunals
دادگاه محکمه
forum
دادگاه محکمه
magistrates court
دادگاه جنحه
president of the court
رئیس دادگاه
bars
وکالت دادگاه
forums
دادگاه محکمه
tribunal
دادگاه محکمه
bar
وکالت دادگاه
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
military tribunal
دادگاه نظامی
circuit court
دادگاه منطقهای
circuit court
دادگاه استیناف
special tribunal
دادگاه اختصاصی
divan
دادگاه اسلامی
diwan
دادگاه اسلامی
canonry
دادگاه شرع
martial court
دادگاه نظامی
superior court
دادگاه تمیز
superior court
دادگاه عالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com