English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English Persian
with the best of them <idiom> به خوبی هرکس
Other Matches
everone a to his rank هرکس بقدرمرتبه اش هرکس بفراخورحالش
anyone هرکس
everybody هرکس
every هرکس
every man هرکس
everyone هرکس
anyplace هرکس
whosoever هرکس که
every man jack هرکس
whomso هرکس که
whoso هر کسی که هرکس که
Dutch :هرکس بخرج خود
whoeer هرکه هرانکه هر انکس که هرکس
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
world is one's oyster <idiom> هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
words of limitation الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
leprechaun جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
First come first served. هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
goodliness خوبی
admirableness خوبی
agreeability خوبی
agreeableness خوبی
charmingness خوبی
niceties خوبی
nicety خوبی
wellness خوبی
goodness خوبی
Excellency خوبی
primeness خوبی
Excellencies خوبی
niceness خوبی
maintenance of membership هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
our library is well stocked خوبی دارد
fineness لطافت خوبی
good wishes ارزوی خوبی
the work was well paid پول خوبی
lambhood بره خوبی
I made a decent profit. سود خوبی بر دم
the watch is warranted خوبی ساعت
poverty is a good test خوبی است
as good as بهمان خوبی
grace زیبایی خوبی
graces زیبایی خوبی
gracing زیبایی خوبی
excellence خوبی تفوق
a nice guy آدم خوبی
graced زیبایی خوبی
bovarism بوواری خوبی
a nice guy مرد خوبی
epicurus و خوبی است
what a nice man he is! چه ادم خوبی است !
have a time <idiom> زمان خوبی داشتن
He is a good ( nice ) fellow(guy) اوآدم خوبی است
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
worse for wear <idiom> نهبه خوبی جدیدتر
kick up one's heels <idiom> زمان خوبی داشتن
He pocketed a tidy sum. پول خوبی به جیب زد
feel like a million dollars <idiom> احساس خوبی داشتن
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
He writes well . he wields a formidable pen . قلم خوبی دارد
out of kilter <idiom> دربالانس خوبی نبودن
maintains به خوبی مراقبت شده
maintain به خوبی مراقبت شده
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
maintained به خوبی مراقبت شده
What find bath. عجب حمام خوبی است
It is avery good ( an original ) idea. فکر بسیار خوبی است
I got good marks in the exams . نمرات خوبی درامتحان آوردم
bite the hand that feeds you <idiom> جواب خوبی را با بدی دادن
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
have an eye for <idiom> سلیقه خوبی درچیزی داشتن
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
Good number ! حقه [نمایش] خوبی بود!
to set a good example سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
She has been a good wife to him. همسر خوبی برایش بوده
he has a fine p in the town اوخانه خوبی در شهر دارد
he is a bad husband خانه دار خوبی نیست
He has a good permanent job. شغل ثابت خوبی دارد
fizzle out <idiom> خراب شدن بعداز شروع خوبی
qualities ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
quality ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragon مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
we went for a good round گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
He has a strong punch. ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
He left a great name behid him . نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
This is a good residential are ( neighbourhood ) . اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
blessing in disguise <idiom> [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice. ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
the well was a bad producer ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
Farahan فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com