English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
jettison به دریا ریزی محموله
jettisoned به دریا ریزی محموله
jettisoning به دریا ریزی محموله
jettisons به دریا ریزی محموله
Other Matches
jettison of cargo محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
moulting پر ریزی موی ریزی
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
cargo محموله
shipment محموله
batch یک محموله
shipment [American] محموله
consignment محموله
shipments محموله
batches یک محموله
lading محموله
consignment محموله
loads محموله
load محموله
freight محموله
consignments محموله
delivery محموله
cargoes محموله
unitized cargo تک محموله
freightage محموله
bulk cargo محموله حجیم
return cargo محموله برگشت
cargoes محموله کشتی
shipper محموله کشتی
consignment محموله مرسوله
cargo محموله کشتی
loading بار محموله
air consignment محموله هوایی
consignments محموله مرسوله
cargo insurance بیمه محموله
backload محموله مراجعت
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
good مال منقول محموله
damaged shipments محموله خسارت دیده
cargo محموله دریایی بار
air bill بارنامه محموله هوایی
consignee دریافت کننده محموله
tallyman مسئول کنترل محموله
consignment محموله کالای ارسالی
cargoes محموله دریایی بار
consignments محموله کالای ارسالی
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
cargo manifest افهارنامه شرح محموله کشتی
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
salvage کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvages کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
consolidated vehicle table فهرست خودروهای محموله در کشتی
salvaging کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
hurdle دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
hurdles دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
wrongshipped محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
transire اجازه گمرک جهت انتقال محموله
manifests لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifesting لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifested لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifest لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
planning guidance راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
deplumation پر ریزی
molt پر ریزی
shrouding شن ریزی
inpouring تو ریزی
foundation پی ریزی
tininess ریزی
gravelling شن ریزی
channelled دریا
asea در دریا
channel دریا
asea به دریا
high water مد دریا
holm دریا
lough اب دریا
seabed کف دریا
acajou دریا
cuttle bone کف دریا
cuttlebone کف دریا
channeled دریا
channeling دریا
sea foam کف دریا
channels دریا
at sea در دریا
saltwater اب دریا
benthos ته دریا
main دریا
merest دریا
mere دریا
spume کف آب دریا
beach foam کف آب دریا
flood رو د دریا
flooded رو د دریا
floods رو د دریا
on the sea دریا
ocean foam کف آب دریا
sea foam کف آب دریا
meerschaum کف دریا
meerscham کف دریا
bree دریا
the wave دریا
seas دریا
sea froth کف دریا
sepiolite کف دریا
d.j.'s locker ته دریا
overboard در دریا
ground کف دریا
waterscape اب دریا
high tides مد دریا
the blue دریا
the deep دریا
sea دریا
high water line خط مد دریا
sea bed کف دریا
high tide مد دریا
cast iron چدن ریزی
bellfounding زنگ ریزی
fineness ریزی دانه ها
fillings خاک ریزی
egestion بیرون ریزی
sweat عرق ریزی
sweating عرق ریزی
libations ساغر ریزی
grouting دوغاب ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
placing concrete بتن ریزی
filling خاک ریزی
libation ساغر ریزی
green sand molding قالب ریزی تر
bloodbaths خون ریزی
gravelling سنگ ریزی
effusion برون ریزی
effusions برون ریزی
sweats عرق ریزی
outflow بیرون ریزی
foundation soil پی ریزی ساختمان
modelling طرح ریزی
planning طرح ریزی
concrete work بتن ریزی
foundries چدن ریزی
acting out برون ریزی
actification سرکه ریزی
foundry چدن ریزی
casting چدن ریزی
landslips فرو ریزی
landslip فرو ریزی
evacuation برون ریزی
fineness modulus مدول ریزی
perspiration عرق ریزی
outflows بیرون ریزی
designment طراح ریزی
modeller طرح ریزی
minuteness ریزی ناچیزی
budgeting بودجه ریزی
chumming طعمه ریزی
bloodbath خون ریزی
circumfusion دور ریزی
projecting طرح ریزی
iron foundry اهن ریزی
discharges برون ریزی
purge برون ریزی
purges برون ریزی
earthwork خاک ریزی
projection طرح ریزی
suffusion زیر ریزی
retropulsion درون ریزی
scheming طرح ریزی
purged برون ریزی
projections طرح ریزی
schematization طرح ریزی
schematization برنامه ریزی
discharge برون ریزی
managements برنامه ریزی
foundation پی ریزی اساس
management برنامه ریزی
programming برنامه ریزی
rip rap سنگ ریزی
seacraft دریا نوردی
seacoast ساحل دریا
upcountry دور از دریا
seascape دورنمای دریا
seacoast دریا کنار
high tides حداکثر مد دریا
high tide حداکثر مد دریا
thalassophobia دریا هراسی
heave of the sea زورخیزاب دریا
seagoing دریا پیما
seagirt محاط دریا
sea breezes نسیم دریا
seagoing دریا نورد
shipman دریا نورد
seaward بسوی دریا
seaway دریا راه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com