Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
Other Matches
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
in the wake of
در دنبال
rears
دنبال
rearing
دنبال
rear
دنبال
parsmip nose
دنبال چه
pope's nose
دنبال چه
philanderers
زن دنبال کن
player
[American E]
زن دنبال کن
pick-up artist
زن دنبال کن
pickup artist
زن دنبال کن
philanderer
زن دنبال کن
attachment
دنبال
reared
دنبال
dangler
دنبال رو
pursuit
دنبال
pursuits
دنبال
tandom connection
اتصال دنبال هم
reopen
دنبال کردن
dogs
دنبال کردن
dogging
دنبال کردن
dog
دنبال کردن
to give chase
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
graph follower
دنبال گر گراف
give chase
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
reopened
دنبال کردن
pursuant
دنبال کننده
trace
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
continues
دنبال کردن
continue
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
chases
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
pursued
دنبال کردن
roil
دنبال هم دویدن
course
:دنبال کردن
chasers
دنبال کننده
chaser
دنبال کننده
chase
دنبال کردن
traces
دنبال کردن
courses
:دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
tracker
دنبال کننده
trackers
دنبال کننده
tracked
دنبال کردن
track
دنبال کردن
continuator
دنبال کننده
tracks
دنبال کردن
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
dog
مثل سگ دنبال کردن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
phliander
دنبال زنی افتادن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
careerism
دنبال کردن شغل
run close
سخت دنبال کردن
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
tow
دنبال خود کشیدن
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
tagger
تنکه دنبال کننده
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
tows
دنبال خود کشیدن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
functions
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
functioned
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions.
به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او
[زن]
به دنبال راه حل های تازه می رود.
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
executes
اجرا
feasance
اجرا
fulfilment
اجرا
completion
اجرا
implementation
اجرا
administration
اجرا
administrations
اجرا
ministration
اجرا
effecting
اجرا
effected
اجرا
effect
اجرا
application
اجرا
applications
اجرا
exercize
اجرا
implementation
اجرا
executed
اجرا
accomplishment
اجرا
performance
اجرا
executing
اجرا
operation
به اجرا
runs
اجرا
execute
اجرا
run
اجرا
performances
اجرا
execution
اجرا
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
execute phase
مرحله اجرا
execution cycle
چرخه اجرا
execution time
هنگام اجرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com