Dictiornary-Farsi | به شدت سرزنش کردن (شخصی) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (32 milliseconds)

English	Persian
chew out (someone) <idiom>	به شدت سرزنش کردن (شخصی)


Other Matches

sail into	به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
f.drss	جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber	1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers	1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
dispraise	سرزنش کردن
reprove	سرزنش کردن
trounced	سرزنش کردن
trounces	سرزنش کردن
trouncing	سرزنش کردن
reproved	سرزنش کردن
sneap	سرزنش کردن
vituperate	سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom>	سرزنش کردن
trounce	سرزنش کردن
censuring	سرزنش کردن
bite someone's head off <idiom>	سرزنش کردن
reprimand	سرزنش کردن
reprimanded	سرزنش کردن
haze	سرزنش کردن
reproves	سرزنش کردن
wig	سرزنش کردن
reprimands	سرزنش کردن
reprimanding	سرزنش کردن
twit	سرزنش کردن
lash vt	سرزنش کردن
twits	سرزنش کردن
upbraids	سرزنش کردن
upbraided	سرزنش کردن
upbraid	سرزنش کردن
reproving	سرزنش کردن
to dress down	سرزنش کردن
give it to <idiom>	سرزنش کردن
chide	سرزنش کردن
chided	سرزنش کردن
chides	سرزنش کردن
natters	سرزنش کردن
chiding	سرزنش کردن
wigs	سرزنش کردن
censure	سرزنش کردن
chid	سرزنش کردن
rebuking	سرزنش کردن
rebuked	سرزنش کردن
reprehend	سرزنش کردن
threap	سرزنش کردن
berates	سرزنش کردن
tongue lash	سرزنش کردن
rebuke	سرزنش کردن
berate	سرزنش کردن
berated	سرزنش کردن
berating	سرزنش کردن
call down	سرزنش کردن
call over the coals	سرزنش کردن
censures	سرزنش کردن
rebukes	سرزنش کردن
nattering	سرزنش کردن
natter	سرزنش کردن
censured	سرزنش کردن
nattered	سرزنش کردن
repoach	سرزنش کردن
wite	توهین سرزنش کردن
rebuked	توبیخ کردن سرزنش
renouncing	سرزنش یا متهم کردن
rebuke	توبیخ کردن سرزنش
renounced	سرزنش یا متهم کردن
to take somebody to task	کسی را سرزنش کردن
to read one a lecture	کسیرا سرزنش کردن
rebuking	توبیخ کردن سرزنش
renounce	سرزنش یا متهم کردن
rebukes	توبیخ کردن سرزنش
snubs	جلوگیری سرزنش کردن
snubbing	جلوگیری سرزنش کردن
snubbed	جلوگیری سرزنش کردن
snub	جلوگیری سرزنش کردن
to chide somebody	کسی را سرزنش کردن
to tell somebody off	کسی را سرزنش کردن
to tick somebody off [British E]	کسی را سرزنش کردن
renounces	سرزنش یا متهم کردن
to hall over the couls	سرزنش یا توبیخ کردن
chidden	صداکردن سرزنش کردن
(on the) safe side <idiom>	سخت سرزنش کردن
scold	زن غرولندو سرزنش کردن
to drop on	سرزنش یاتنبیه کردن
expostulates	سرزنش دوستانه کردن
expostulate	سرزنش دوستانه کردن
scolds	زن غرولندو سرزنش کردن
expostulated	سرزنش دوستانه کردن
expostulating	سرزنش دوستانه کردن
scolded	زن غرولندو سرزنش کردن
rant	سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted	سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting	سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten	سرزنش کردن یاوه سرایی
skin alive <idiom>	سرزنش کردن،کتک زدن
rants	سرزنش کردن یاوه سرایی
taunts	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to e. with person on a thing	کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to have your share of something [negative]	چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
in one's hair <idiom>	عصبانی کردن شخصی
individualization of punshment	شخصی کردن مجازاتها
blamed	سرزنش کردن ملامت کردن
blames	سرزنش کردن ملامت کردن
earful <idiom>	پرخاش کردن ،سرزنش کردن
viyuperate	توهین کردن سرزنش کردن
blame	سرزنش کردن ملامت کردن
checks	سرزنش کردن رسیدگی کردن
check	سرزنش کردن رسیدگی کردن
blaming	سرزنش کردن ملامت کردن
checked	سرزنش کردن رسیدگی کردن
talk shop <idiom>	درموردکار شخصی صحبت کردن
get a grip of oneself <idiom>	کنترل کردن احساسات شخصی
have over <idiom>	شخصی را به خانه خود دعوت کردن
make ends meet <idiom>	باپول شخصی گذران روزگار کردن
clip someone's wings <idiom>	محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
whistle a different tune <idiom>	عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
Give the benefit of the doubt <idiom>	[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
head-hunting <idiom>	جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
talk into <idiom>	موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
zero in on <idiom>	تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
cover one's tracks <idiom>	پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
invisible hand	فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
report program generator	زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
remonstrance	سرزنش
repoach	سرزنش
reprehension	سرزنش
rocket [British E]	سرزنش
ratings	سرزنش
chastiesement	سرزنش
rating	سرزنش
railing	سرزنش
exprobration	سرزنش
expostulation	سرزنش
nagging	سرزنش
demerits	سرزنش
demerit	سرزنش
scolding	سرزنش
twits	سرزنش
twit	سرزنش
sneap	سرزنش
condemnation	سرزنش
reproaching	سرزنش
railings	سرزنش
reproach	سرزنش
blame	سرزنش
dressing-down	سرزنش
blaming	سرزنش
reproof	سرزنش
reproached	سرزنش
blames	سرزنش
rail	سرزنش
stinger	سرزنش
blamed	سرزنش
reproaches	سرزنش
censure	سرزنش
censuring	سرزنش
increpation	سرزنش
upbraiding	سرزنش
censures	سرزنش
censured	سرزنش
reproofs	سرزنش
condemnations	سرزنش
scolder	سرزنش کننده
blamable	قابل سرزنش
reprehensible	سرزنش کردنی
vituperation	بدگویی سرزنش
reprehensible	سزاوار سرزنش
objurgation	سرزنش سخت
raillery	سرزنش انتقاد
taunter	سرزنش کننده
vituperatively	سرزنش کنان
blamable	سزاوار سرزنش
sarcasm	ریشخند سرزنش
obloquy	سرزنش افترا
objurgatory	سرزنش امیز
repoachful	سرزنش امیز
admonitions	سرزنش دوستانه
reproachless	سرزنش نکردنی
irreprehensible	سرزنش نکردنی
admonition	سرزنش دوستانه
blameworthiness	شایستگی سرزنش
twitters	سرزنش کننده
twittering	سرزنش کننده
twittered	سرزنش کننده
twitter	سرزنش کننده
blameful	سزاوار سرزنش
vituperator	سرزنش کننده
rap	سرزنش سخت
raps	سرزنش سخت
to get a rocket [British E] <idiom>	سرزنش شدن
reprovingly	سرزنش کنان
rater	سرزنش کننده
talking to	سرزنش رسمی
reprovable	شایان سرزنش
twittingly	سرزنش کنان
irreproachable	سرزنش نکردنی
railer	سرزنش کننده
to get ticked off [British E] <idiom>	سرزنش شدن
talking-to	سرزنش رسمی