English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
in memory of <idiom> به صورت رایگان
Other Matches
freeware نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
he received a fire treatment رایگان
gratuitous رایگان
gratis رایگان
freecost رایگان
free of charge رایگان
free of shipping costs <adj.> ارسال رایگان
free shipping <adj.> ارسال رایگان
free good کالای رایگان
delivery free تحویل رایگان
frees رایگان سخاوتمندانه
freeing رایگان سخاوتمندانه
freed رایگان سخاوتمندانه
free رایگان سخاوتمندانه
gratuitousness رایگان بودن
free of forwarding costs <adj.> ارسال رایگان
postage-free <adj.> ارسال رایگان
treated خوراک رایگان
treat خوراک رایگان
postage-free <adj.> حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.> حمل رایگان
free of shipping costs <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> حمل رایگان
treats خوراک رایگان
freely بطور ازاد یا رایگان
dispensary محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
dispensaries محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for next to nothing <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
slip صورت
invoicing صورت
circumstantially در صورت
coat card صورت
conformational isomers هم صورت
conformer هم صورت
figures صورت
slipped صورت
listing صورت
rolled صورت
face صورت
faces صورت
rolls صورت
kalendar صورت
effigy صورت
rosters صورت
figuring صورت
mazard صورت
form صورت
formed صورت
invoice صورت
providing در صورت
effigies صورت
phase صورت
invoices صورت
roster صورت
phased صورت
phases صورت
invoiced صورت
forms صورت
listings صورت
image صورت
hues صورت
visages رو صورت
visage رو صورت
physiognomies صورت
medals صورت
medal صورت
constellations صورت
hue صورت
constellation صورت
statement صورت
facies صورت
images صورت
physiognomy صورت
freckle لک صورت
shapes صورت
slips صورت
versions صورت
shape صورت
list صورت
figure صورت
statements صورت
roll صورت
filed صورت
version صورت
file صورت
proces verbal صورت مجلس
scheduled صورت فهرست
sentential form صورت جملهای
schedule صورت فهرست
programme of work صورت کارها
stop list صورت متخلفین
primordial image صورت ازلی
numerator صورت کسر
processionize صورت مجلس
pictography صورت نگاری
minutes صورت جلسه
facet صورت کوچک
schedules صورت فهرست
sick list صورت بیماران
similitude شباهت صورت
sales check صورت فروش
burbled جوش صورت
burbles جوش صورت
standard form صورت متعارف
pictogram صورت نگاشت
on foot به صورت پیاده
pictograph صورت نگاره
outside appearance صورت فاهر
plural صورت جمع
anyhow در هر صورت بهرجهت
outward show صورت فاهر
facets صورت کوچک
ever- درهر صورت
ever درهر صورت
burble جوش صورت
minute صورت جلسه
rosters صورت کار
bill of quantities صورت مقداری
enumeration صورت ریز
bill of material صورت قطعات
bill of goods صورت کالا
erythema گل انداختن صورت
bill of exceptions صورت استثنائات
externallze صورت فاهردادن
f.artery شریان صورت
face card ورق صورت
record صورت مذاکرات
implement صورت دادن
constellation صورت فلکی
free list صورت مجانی ها
bill of sale صورت فروش
formalism صورت گرایی
breadboard می صورت گیرد
rosters صورت نگهبانی
roster صورت کار
roster صورت نگهبانی
carte صورت غذا
celestial body صورت فلکی
certificate of expenditure صورت هزینه
certificate of expenditure صورت حساب
clear text به صورت کشف
complement form صورت متممی
complement form صورت متمم
conditionality صورت شرطی
court card صورت :شاه
decrepitation صورت نمکی
canonical form صورت متعارفی
difference tone صورت افتراقی
formation صورت بندی
archetype صورت ازلی
bill of fare صورت غذا
bills of fare صورت غذا
list of promotiona صورت ترفیعات
long robe صورت کشیده
serials و به صورت سری
serial و به صورت سری
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
matricula صورت اعضا
nomenelature صورت اسامی
nominal list صورت اسامی
normal form صورت عادی
normal form صورت هنجار
powder پودر صورت
powdering پودر صورت
powders پودر صورت
constellations صورت فلکی
at that rate در این صورت
at any rate درهر صورت
if necessary در صورت لزوم
if need be در صورت بایست
if possible در صورت امکان
if possible در صورت توانایی
if so در صورت مثبت
asterism صورت فلکی
imbody صورت خارجی
impanel در صورت نوشتن
semblance صورت فاهر
normalized form صورت هنجار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com