Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (39 milliseconds)
English
Persian
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
Search result with all words
reword
باواژههای دیگری بیان کردن
Other Matches
to speak
[things indicating something]
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
statement
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
tells
بیان کردن
says
بیان کردن
set out
بیان کردن
say
بیان کردن
set forth
بیان کردن
impart
بیان کردن
imparts
بیان کردن
telling-off
بیان کردن
tell
بیان کردن
utter
بیان کردن
voice
بیان کردن
to set forth
بیان کردن
frame
بیان کردن
imparting
بیان کردن
imparted
بیان کردن
restating
مجددا بیان کردن
come out with
<idiom>
بیان کردن ،گفتن
expresses
بیان کردن اداکردن
expressed
بیان کردن اداکردن
quantified
چندی بیان کردن
riddles
تفسیریا بیان کردن
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
expressing
بیان کردن اداکردن
restates
مجددا بیان کردن
restated
مجددا بیان کردن
restate
مجددا بیان کردن
bubbles
بیان کردن حباب
run on
بتفصیل بیان کردن
riddle
تفسیریا بیان کردن
express
بیان کردن اداکردن
worded
بالغات بیان کردن
quantify
چندی بیان کردن
bubbled
بیان کردن حباب
detailing
یات را بیان کردن
quantifies
چندی بیان کردن
quantifying
چندی بیان کردن
bubble
بیان کردن حباب
detail
یات را بیان کردن
word
بالغات بیان کردن
sound off
ازادانه بیان کردن
bubbling
بیان کردن حباب
personified
رل دیگری بازی کردن
personify
رل دیگری بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
personifying
رل دیگری بازی کردن
pronounce
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces
رسما بیان کردن ادا کردن
verbalized
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised
بصورت شفاهی بیان کردن
represented
بیان کردن نشان دادن
verbalizing
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises
بصورت شفاهی بیان کردن
to set out
بیان کردن شرح دادن
represent
بیان کردن نشان دادن
represents
بیان کردن نشان دادن
enouce
بیان کردن بصراحت گفتن
languages
بصورت لسانی بیان کردن
give
نسبت دادن به بیان کردن
synopsize
بصورت مجمل بیان کردن
language
بصورت لسانی بیان کردن
giving
نسبت دادن به بیان کردن
gives
نسبت دادن به بیان کردن
impersonation
نقش دیگری رابازی کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
to t.
بحقوق دیگری تجاوز کردن
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
passing off
به اسم دیگری معامله کردن
interrupts
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
حرف دیگری را قطع کردن
sneers
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneered
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneer
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrasing
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneering
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrased
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
converting
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
converts
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
convert
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to play off
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to speak volumes
[for]
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
To speake in great detail.
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
to shift off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pirates
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirate
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
reproduces
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
emulated
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
posts
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
post
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
posted
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
reproducing
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
transcribing
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
transcribed
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
stiffening
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
media
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
to p off an awkward situation
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
caveatemptor
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
chain
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chains
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
macro
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
replication
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
SGML
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
alphabetize
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
insulates
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
rhetoric
علم معانی بیان معانی بیان
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
quote
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quoted
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quotes
نقل بیان کردن نشان نقل قول
desertion
ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
expotriate
به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
scans
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
wording
بیان
wording
بیان
diction
بیان
verbiage
[American English]
بیان
choice of words
بیان
word choice
بیان
declaration
بیان
say-so
حق بیان
say-so
بیان
rhetorically
بیان
say so
بیان
say so
حق بیان
pronunciations
بیان
recitations
بیان
recitation
بیان
exposition
بیان
expositions
بیان
experssion
بیان
pronunciation
بیان
explication
بیان
declarations
بیان
interpretation
بیان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com