English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
turn on someone <idiom> به طور ناگهانی از بکی خسته شدن
Other Matches
wayworn خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
overweary زیاده خسته کردن خسته شدن
ambivalence توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurries اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurting جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
wind broken خسته
outworn خسته
blown خسته
whacked خسته
exhausted خسته
washed-out خسته
ennuied خسته
aweary خسته
jadish خسته
washed out خسته
spent خسته
played out خسته
tired خسته
tiredly خسته
wearying خسته
weary خسته
wearies خسته
wearied خسته
tiring خسته
jaded خسته
footworn خسته
careworn <adj.> دل خسته
tires خسته
tire خسته
fatigued خسته کردن
indefatigable خسته نشدنی
overworking خود را خسته
overworks خود را خسته
pesthouse خسته خانه
tires خسته کردن
overworked خود را خسته
overwork خود را خسته
fatiguable خسته شدنی
fatigable خسته شدنی
fatig خسته کننده
irked خسته شدن
dead alive خسته کننده
insipid خسته کننده
wearisome خسته کننده
exhausting خسته کننده
lagging خسته کننده
worn out خسته و کوفته
irking خسته شدن
irks خسته شدن
tedious خسته کننده
fag خسته کردن
fags خسته کردن
bores خسته کننده
bores خسته کردن
bore خسته کننده
bore خسته کردن
dulls خسته کننده
dulling خسته کننده
tiring خسته کردن
harasses خسته کردن
dullest خسته کننده
harass خسته کردن
duller خسته کننده
dulled خسته کننده
seared خسته خشکاندن
worn-out خسته و کوفته
tire خسته کردن
fatigue خسته شدن
sears خسته خشکاندن
fatigue خسته کردن
fatigued خسته شدن
fatigues خسته شدن
fatigues خسته کردن
irk خسته شدن
fatiguing خسته کننده
dull خسته کننده
way worn خسته راه
zonked کاملا خسته
jade خسته کردن
monotonous خسته کننده
to knock up خسته شدن
to do up خسته کردن
stump خسته وکوفته
stumped خسته وکوفته
stumping خسته وکوفته
way worn خسته سفر
weariful خسته کننده
blah خسته کننده
strain خسته کردن
strains خسته کردن
weed out <idiom> خسته شدن از
run ragged <idiom> خسته شدن
played out <idiom> خسته ،از پا درآمده
wearing خسته کننده
uninteresting خسته کننده
stumps خسته وکوفته
overstrain خسته کردن
it irks me خسته شدم
i am weary of writing از نوشتن خسته
sear خسته خشکاندن
neurasthenia خسته روانی
forworn وامانده خسته
he seems to be tired خسته بنظرمیرسد
pest house خسته خانه
he seems to be tired خسته مینماید
tired of writing خسته از نوشتن
tiresome خسته کننده
forwearied خسته فرسوده
prosish خسته کننده
gruelling خسته کننده فرساینده
i am tired of that از ان کار خسته شدم
jade یابو یا اسب خسته
I was so tired that … آنقدر خسته بودم که ...
he seems to be tired بنظرمیایدکه خسته است
tire out <idiom> خیلی خسته شدن
grueling خسته کننده فرساینده
nerve-racking خسته کننده اعصاب
nerve wrack خسته کننده اعصاب
wear out کاملا خسته کردن
unwearied بانشاط خسته نشده
to overstrain oneself خود را خسته کردن
wearisomely بطور خسته کننده
to overwork oneself خود را خسته کردن
prolixly بطور خسته کننده
play out خسته کردن ماهی
nerve racking خسته کننده اعصاب
longueur قسمت خسته کننده
longsome مطول خسته کننده
langorous خسته سستی اور
I'm tired of it. <idiom> من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm fed up with it. <idiom> ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
overwork خسته کردن به هیجان اوردن
overworking خسته کردن به هیجان اوردن
I'm sick of it. <idiom> ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
overworked خسته کردن به هیجان اوردن
I'm tired of it. <idiom> ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
overworks خسته کردن به هیجان اوردن
I'm sick of it. <idiom> من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm fed up with it. <idiom> من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
world weary بیزارازجهان بیزاراززندگی خسته از زندگی
exhausts خسته کردن ازپای در اوردن
used up تمامامصرف شده زیاد خسته
waste one's breath زبان خود را خسته کردن
exhaust خسته کردن ازپای در اوردن
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
world-weary بیزارازجهان بیزاراززندگی خسته از زندگی
do in <idiom> خسته شدن ،از پای درآمدن
pooped out <idiom> خسته کننده،از پای درآوردن
dead tired <idiom> خیلی خسته واز پا افتاده
do not waste your breath خودتان را بیخود خسته نکنید
waste one's words زبان خود را خسته کردن
prolix خسته کننده روده دراز
to poreone's eyes out چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
winds خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
fed up with <idiom> از دست کسی یا چیزی خسته شدن
to strain one's eyes چشم خود رازیاد خسته کردن
homely [British E] <adj.> عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
wind خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
to overexert خود را بیش از اندازه خسته کردن
tasks زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
flag خسته شدن دونده دراخر مسابقه
task زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
flags خسته شدن دونده دراخر مسابقه
this work is palling on me اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
sing-song تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
sing-songs تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
Enough already! [American E] کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
precipitates ناگهانی
snapping ناگهانی
snaps ناگهانی
snapped ناگهانی
precipitating ناگهانی
snap ناگهانی
all at once <idiom> ناگهانی
instantaneous ناگهانی
spontaneity ناگهانی
strikes تک ناگهانی
on the spur of the moment <idiom> ناگهانی
strike تک ناگهانی
precipitated ناگهانی
surprise attack تک ناگهانی
sudden ناگهانی
abrupt ناگهانی
precipitate ناگهانی
opportunity target هدف ناگهانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com