English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
be up to به عهده کسی بودن
Other Matches
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaking عهده
responsibility عهده
on عهده
responsibilities عهده
cope از عهده برامدن
take over به عهده گرفتن
take out از عهده برامدن
coped از عهده برامدن
charge عهده داری
charge عهده دارکردن
charges عهده داری
charges عهده دارکردن
entrusted عهده دار
to be incapable از عهده بر نیامدن
copings از عهده برامدن
copes از عهده برامدن
incumbency عهده داری
affords از عهده برامدن
undertaking به عهده گرفتن
acquit از عهده برآمدن
charged عهده دار
afford از عهده برآمدن
afforded از عهده برامدن
responsible عهده دار
affording از عهده برامدن
drawen on the national bank عهده بانک ملی
stand عهده دارشدن موقعیت
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
draw کشیده شدن عهده
guarantee عهده دار شدن
guaranteed عهده دار شدن
guarantees عهده دار شدن
drawn on کشیده شدن عهده
sponsorship عهده گیری اعانت
assume عهده دار شدن
assumes عهده دار شدن
at owner's risks ریسک به عهده مالک
draws کشیده شدن عهده
emprise تقریر عهده دار شدن
draw on عهده کسی برات کشیدن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
answered جواب دادن از عهده برامدن
answering جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
answers جواب دادن از عهده برامدن
answer جواب دادن از عهده برامدن
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
answering machine نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lu LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertakes متعهد شدن عهده دار شدن
undertake متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken متعهد شدن عهده دار شدن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
look for منتظر بودن درجستجو بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
owe مدیون بودن مرهون بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
consisted شامل بودن عبارت بودن از
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
depends مربوط بودن منوط بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
agree متفق بودن همرای بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
include شامل بودن متضمن بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
resides ساکن بودن مقیم بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand بودن واقع بودن
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com