English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English Persian
It came home to me. به فکرم رسید.
It occurred to me. به فکرم رسید.
It crossed my mind. به فکرم رسید.
Other Matches
to pay against receipt در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
I just can't think of anything. هیچ چیز به فکرم نمیرسد.
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
due date سر رسید
quittance رسید
maturity سر رسید
receipt statement رسید
receipt رسید
when it came to a push رسید
receipts رسید
it crossed my mind بنظرم رسید
quittance رسید مفاصا
to fall due سر رسید شدن
warehouse receipt رسید انبار
official receipt رسید رسمی
to a receipt رسید گرفتن
the post has come پست رسید
summer is in تابستان رسید
scrip رسید موقتی
world came that خبر رسید که
It crossed my mind. به نظرم رسید.
It occurred to me. به نظرم رسید.
It came home to me. به نظرم رسید.
It's over. به پایان رسید.
What time do we arrive? کی خواهیم رسید؟
chitty یادداشت-رسید
hand receipt رسید دستی
dock receipt رسید لنگرگاه
matured سر رسید شده
binders رسید بیعانه
vouchers قبض رسید
voucher قبض رسید
binder رسید بیعانه
receipts قبض رسید
dock warrant رسید لنگرگاه
certificate of receipt گواهی رسید
receipt قبض رسید
debit note رسید بدهکار
We just received word that . . . هم اکنون اطلاع رسید که …
appropriation receipt رسید سپرده قانونی
appropriation receipt رسیدسپرده رسید اعتبار
At this point of the conversation. صحبت که به اینجا رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . جانش به لب آمد ( رسید )
acknowledgements اعلام وصول رسید
receipt دریافت رسید دادن
receipt رسید پیام دریافت شد
receipts دریافت رسید دادن
receipts رسید پیام دریافت شد
railway receipt رسید راه اهن
acknowledgement اعلام وصول رسید
acknowledgments اعلام وصول رسید
air mail receipt رسید پست هوایی
clean receipt رسید بی قید و شرط
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
dock warrant رسید انبار بارانداز
point of intersection نقطه بهم رسید
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
mate's receipt رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt رسید معاون ناخدا
it was signed by his majesty the shah به توشیح همایونی رسید
it received royal assent به توشیح ملوکانه رسید
i am through with my work کارم به پایان رسید
he was overtake by a storm طوفانی باودر رسید
the hour has struck موقع بحران رسید
data fright receipt رسید اماری حمل
data freight receipt رسید اماری حمل
i am in receipt of your letter نامه شما به من رسید
now and then a guest w come گاه گاهی میهمانی می رسید
The train was 10 minutes late. قطار 10 دقیقه دیر رسید
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
offenders will be punished متخلفین بکیفر خواهند رسید
It changed hands a few times before I got it. چند دست گشت تا به من رسید
He arrived in the nick of time . درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
The train came in on time . قطار به موقع رسید ( سروقت )
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) . مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
The project was terminated as of July 1. پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
the bill will mature to morrow سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
A solution suddenly proffered itself. ناگهان راه حلی به نظر رسید.
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
deferred liability بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late. خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
he muddled through بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
processes تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
freiht all kinds رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
It wI'll eventually pay off. با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
wilco پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com