Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
Other Matches
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
support
حق مالکیت
acquisitions
مالکیت
acquisition
مالکیت
propritorship
مالکیت
ownership right
حق مالکیت
right of ownership
حق مالکیت
ownership
مالکیت
ownership
حق مالکیت
proprietorship
مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
possession
مالکیت
dominion
حق مالکیت
dominium
مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
condominium
مالکیت مشترک
condominiums
مالکیت مشترک
possessory title
سمت مالکیت
collective ownership
مالکیت مشاع
confusion
مالکیت ما فی الذمه
collective ownership
مالکیت جمعی
praivate ownership
مالکیت خصوصی
possessory title
عنوان مالکیت
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
gen
حالت مالکیت
private ownership
مالکیت خصوصی
dispossession
سلب مالکیت
private property
مالکیت خصوصی
root of title
منشاء مالکیت
seisin
مالکیت اراضی
slaveholding
مالکیت برده
special property
مالکیت خاص
state enterprise
مالکیت دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
title deed
اسناد مالکیت
title deed
سند مالکیت
title deed
قباله مالکیت
title deeds
سند مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
retention of title
حفظ مالکیت
asset ownership
مالکیت دارائی
villeinage
مالکیت رعیت
ascription
تصدیق مالکیت
public ownership
مالکیت عمومی
public ownership
مالکیت دولتی
qualified property
مالکیت محدود
reconversion
اعاده مالکیت
alienation
انتقال مالکیت
title of territory
مالکیت اقلیم
estate in common
مالکیت مشاع
expropriation
سلب مالکیت
ownership and management
مالکیت و مدیریت
joint ownership
مالکیت مشاع
joint ownership
مالکیت مشترک
personal ownership
مالکیت شخصی
muniment of title
دلیل مالکیت
individual ownership
مالکیت فردی
title
مستند مالکیت
titles
مستند مالکیت
public domain
مالکیت دولتی
document of title
سند مالکیت
joint ownership
مالکیت اشتراکی
property rights
حقوق مالکیت
documents of title
سند مالکیت
literary property
حق مالکیت ادبی
accession
شرکت در مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
replevin
دعوی اعاده مالکیت
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
repossess
مالکیت مجدد یافتن
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
expropriate
سلب مالکیت کردن از
expropriated
سلب مالکیت کردن از
expropriates
سلب مالکیت کردن از
expropriating
سلب مالکیت کردن از
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
share certificate
گواهی مالکیت سهام
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
title-holder
صاحب سند مالکیت
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
title-holders
صاحب سند مالکیت
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
disorintate
مالکیت چیزی راانکار کردن
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
freehold
مالکیت مطلق ملک موروثی
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
socialism
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
shifting use
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
apostrophes
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
apostrophe
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
attained
رسیدن
arrived
رسیدن
arrives
رسیدن
arriving
رسیدن
maturate
رسیدن
accru
رسیدن
light or lighted
رسیدن
reached
رسیدن به
reaching
رسیدن به
reaches
رسیدن
catch up
رسیدن به
reaches
رسیدن به
get at
رسیدن به
reach
رسیدن
reach
رسیدن به
attaint
رسیدن به
reached
رسیدن
reaching
رسیدن
run up
رسیدن
approach
رسیدن
escalating
رسیدن
escalates
رسیدن
escalated
رسیدن
escalate
رسیدن
arr
رسیدن
to see to
رسیدن
aim
رسیدن
aimed
رسیدن
aims
رسیدن
to get at
رسیدن به
to fetch up
رسیدن
to d. up with
رسیدن به
to come to hand
رسیدن
overtakes
رسیدن به
overtaken
رسیدن به
expire
به سر رسیدن
approached
رسیدن
approaches
رسیدن
get
رسیدن
gets
رسیدن
getting
رسیدن
arrival
رسیدن
take in (money)
<idiom>
رسیدن
overtake
رسیدن به
land
رسیدن
befalls
در رسیدن
attaining
رسیدن
to catch up
رسیدن به
come
رسیدن
acceded
رسیدن
acceding
رسیدن
accedes
رسیدن
arrive
رسیدن
accede
رسیدن
befall
در رسیدن
befallen
در رسیدن
befell
در رسیدن
befalling
در رسیدن
to come by
رسیدن
peering
رسیدن
peer
رسیدن
peered
رسیدن
comes
رسیدن
to come to a he
رسیدن
attains
رسیدن
attain
رسیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com