English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
die out <idiom> به مرور از بین رفتن
Search result with all words
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
Other Matches
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
tracts مرور
once-over مرور
reviewing مرور
revisal مرور
overviews مرور
reviewal مرور
overview مرور
tract مرور
once over مرور
perusal مرور
reviewed مرور
reviews مرور
review مرور
statute of limitation مرور زمان
lapse of time مرور زمان
rehearsal مرور ذهنی
prescriptions مرور زمان
prescription مرور زمان
run over مرور کردن
lapsing انصراف مرور
time lapse مرور زمان
turn over مرور کردن
lapse انصراف مرور
scrolls مرور کردن
scroll مرور کردن
glance نظراجمالی مرور
glanced نظراجمالی مرور
glances نظراجمالی مرور
trafficked عبور و مرور
rub up مرور کردن
lapses انصراف مرور
traffic عبور و مرور
trafficking عبور و مرور
traffics عبور و مرور
rehearsals مرور ذهنی
go over مرور کردن
go through مرور کردن
relives در ذهن مرور کردن
relived در ذهن مرور کردن
wear off/away <idiom> به مرور محو شدن
traffic sign علامت عبور و مرور
reviews بررسی کردن مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
revisions تجدید نظر مرور
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic peak حداکثر عبور و مرور
revision تجدید نظر مرور
traffic density شدت عبور و مرور
traffic density تراکم عبور و مرور
traffic density تکاشف عبور و مرور
reliving در ذهن مرور کردن
relive در ذهن مرور کردن
access structures ساختمانهای عبور و مرور
limitation act قانون مرور زمان
informal design review مرور غیررسمی طرح
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
extinctive prescription مرور زمان اسقاط حق
eligible traffic عبور و مرور مجاز
reviewing بررسی کردن مرور
lapse استفاده از مرور زمان
ecquisitive prescription مرور زمان مملک
lapses استفاده از مرور زمان
scans اجمالا مرور کردن
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
time barred مشمول مرور زمان
barred by statute مشمول مرور زمان
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
lapsing استفاده از مرور زمان
acquisitive prescription مرور زمان مملک
limitation of actions مرور زمان دعاوی
limitation period مدت مرور زمان
negative prescription مرور زمان مسقط
review بررسی کردن مرور
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic control کنترل عبور و مرور
positive prescription مرور زمان مملک
statutory limitation قانون مرور زمان
statute of limitations قانون مرور زمان
reviewed بررسی کردن مرور
scan اجمالا مرور کردن
positive prescription مرور زمان ایجاد حق
scanned اجمالا مرور کردن
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
period of prescription مدت مرور زمان
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
to be under curfew در منع عبور و مرور بودن
diacoustics علم مرور وشکست صدا
curfew period ساعات منع عبور و مرور
to run over مرور کردن زیر گرفتن
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
prescribe to استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
air movement section قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
curfew زمان قطع عبور و مرور قرق
curfews زمان قطع عبور و مرور قرق
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
air traffic regulation and identificatio سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
patina [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
pert Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
to make ones getaway در رفتن
snitched کش رفتن
to hang back پس رفتن
sinks ته رفتن
sink ته رفتن
to pair off رفتن
go رفتن
nim کش رفتن
make off در رفتن
crawls رفتن
to sleep fast رفتن
jauk ور رفتن
crawled رفتن
crawl رفتن
to go to mess رفتن
to run off در رفتن
mog رفتن
pullback پس رفتن
to go to the bottom ته رفتن
to get one's monkey up از جا در رفتن
to get away رفتن
to foot it رفتن
swipe کش رفتن
swiped کش رفتن
swiping کش رفتن
to flow over سر رفتن
to fly off در رفتن
goes رفتن
to fall short کم رفتن
to fall away پس رفتن
to fall away رفتن
to go bang در رفتن
to do a guy در رفتن
to go backward پس رفتن
to go back ward پس رفتن
snook کش رفتن
retrograde پس رفتن
to boil over سر رفتن
to d.deep in to فر رفتن در
to get over رفتن از
to do out of کش رفتن
twiddling ور رفتن
retracted تو رفتن
retract تو رفتن
gang رفتن
gangs رفتن
filch کش رفتن
filched کش رفتن
filches کش رفتن
filching کش رفتن
going رفتن
retire پس رفتن
retires پس رفتن
shrink اب رفتن
shrinking اب رفتن
retracting تو رفتن
retracts تو رفتن
To go رفتن
twiddles ور رفتن
twiddled ور رفتن
twiddle ور رفتن
meddles ور رفتن
meddled ور رفتن
meddle ور رفتن
regressing پس رفتن
regresses پس رفتن
regressed پس رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com