Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I wI'll do it on my own responsibility .
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
Other Matches
onmy own responsibility
به مسئولیت خودم
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I wI'll do that all by myself.
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
Who knows what the end wI'll be?
عاقبت کاررا کی می داند ؟
would you do that for me?
ایااین کاررا برای من خواهیدکرد
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
FI'll in the job application form.
این برگ درخواست کاررا پرکنید
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
He did it for the sake of his family .
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
owning
خودم
owned
خودم
myself
من خودم
own
خودم
myself
خودم
owns
خودم
number one
خودم
myself
شخص خودم
on my own account
بابت خودم
with my proper eyes
با چشم خودم
on my own account
بحساب خودم
for my parts
از سهم خودم
for my part
از سهم خودم
siree
اقای خودم
pon my life
بجان خودم
own
شخصی مال خودم
With my own capital .
با سرمایه شخصی خودم
it is my own
مال خودم است
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
i may thank myself
گناه از خودم است
owns
شخصی مال خودم
i saw it my self
من خودم انرا دیدم
owning
شخصی مال خودم
imyself saw it
من خودم انرا دیدم
owned
شخصی مال خودم
sirree
اقاجان اقای خودم
I could pass for a Greek .
می توانم خودم رایونانی جابزنم
I can manage that.
<idiom>
خودم از پسش برمی آیم.
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
That is my line ( field ) .
خودم این کاره هستم
on your own
خودم تنهایی
[کاری را کردن]
I saw it for myself . I was an eye –witness
خودم شاهد قضیه بودم
I wI'll get there somehow.
یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life .
دیدی چه بروز خودم آوردم
I can manage, thank you.
خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I weighed myself today .
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I know best where my interests lie.
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I should bring you round to my way of thinking .
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I sat down with no fuss or bother .
برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
No one sent me, I am here on my own account.
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
menage
مسئولیت
amenableness
مسئولیت
liability to disease
مسئولیت
burthen
مسئولیت
onus
مسئولیت
irresponsible
بی مسئولیت
liability
مسئولیت
responsibility
مسئولیت
responsibilities
مسئولیت
responsibly
با مسئولیت
trusts
مسئولیت
trust
مسئولیت
liabilities
مسئولیت
unresponsive
بی مسئولیت
trusted
مسئولیت
I'm old enough to take care of myself.
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I wI'll try to catch up.
سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
This house is my own .
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I accidentally locked myself out of the house.
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
to beg your pardon
پوزش می خواهم
i will go
خواهم رفت
i shall go
خواهم رفت
i shall be
خواهم بود
to beg your pardon
معذرت می خواهم
excuse me
پوزش می خواهم
product liability
مسئولیت محصول
primary interest
مسئولیت اصلی
in common
<idiom>
مسئولیت داشتن
on one's shoulders
<idiom>
مسئولیت شخصی
sector of responsibility
منطقه مسئولیت
area of responsibility
منطقه مسئولیت
amenability
احساس مسئولیت
offices
مسئولیت احرازمقام
office
مسئولیت احرازمقام
load
فشار مسئولیت
liability
الزام مسئولیت
post-
مقام مسئولیت
liabilities
الزام مسئولیت
responsible
مسئولیت دار
irresponsible
عاری از حس مسئولیت
posts
مقام مسئولیت
post
مقام مسئولیت
irresponsibly
بدون حس مسئولیت
charges
بار مسئولیت
charge
بار مسئولیت
loads
فشار مسئولیت
cark
بار مسئولیت
constructive trust
مسئولیت قهری
law of tort
مسئولیت مدنی
implied trust
مسئولیت فرضی
imputability
مسئولیت اخلاقی
posted
مقام مسئولیت
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
wills
فعل کمکی "خواهم "
he said
گفت که خواهم امد
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
he said
گفت خواهم امد
Please excuse me .
عذرمی خواهم ( ببخشید )
i will see sbout it
من به ان رسیدگی خواهم کرد
he said i will come
اوگفت خواهم امد
willed
فعل کمکی "خواهم "
will
فعل کمکی "خواهم "
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ببینم.
he said he shoued go
اوگفت خواهم رفت
I want to take a couple of days off .
یک ردوروز مرخصی می خواهم
I am thinking of your own good.
من خو بی شما رامی خواهم
The responsibility lies with you.
مسئولیت با شما است.
To assume responsibility .
قبول مسئولیت کردن
law of tort
قانون مسئولیت مدنی
liability for damages
مسئولیت در برابر خسارت
law of torts
قانون مسئولیت مدنی
over worked man
مهره شطرنج پر مسئولیت
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
irresponsibly
بدون داشتن مسئولیت
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
perils
بیم زیان مسئولیت
sponsor
مسئولیت راقبول کردن
peril
بیم زیان مسئولیت
without engagement
بدون تقبل مسئولیت
sponsors
مسئولیت راقبول کردن
unlimited company
شرکت با مسئولیت نامحدود
sponsoring
مسئولیت راقبول کردن
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No harm meant!
نمی خواهم توهین کنم!
No offence!
نمی خواهم توهین کنم!
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
i wish you happiness
خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را اوکی کنم.
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
I would like to have something to drink .
می خواهم گلویی تازه کنم
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I want my steak well done.
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
I dont know and I dont want to know .
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را تائید کنم.
I ll pay him back in his own coin .
حقش را کف دستش خواهم گذارد
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like a train timetable.
من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
solidarity
بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
What do I care?
چطور این مسئولیت من است؟
disclaimer
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
looser
از قید مسئولیت ازاد ساختن
disclaimers
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
tied down
<idiom>
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
up to someone to do something
<idiom>
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
loosest
از قید مسئولیت ازاد ساختن
amoral
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
Responsibility weighed him down
بار مسئولیت کمرش را خم کرد
loose
از قید مسئولیت ازاد ساختن
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
i will speak to him about it
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i wish you a happy new year
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I would like to
[ undress]
take off my clothes.
من می خواهم
[لخت بشوم]
لباسهایم را در بیاورم.
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
Don't let me keep you.
نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I'll think it over.
در این خصوص فکر خواهم کرد.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
I'll do that.
من این کار را انجام خواهم داد.
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
with you
بی پرده با شما سخن خواهم گفت
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
broad shoulders
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
to take the fall
[American English]
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
see to it
<idiom>
مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
ignorance of law is no excuse
جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me …
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I would like tovisit ( see, meet ) you more often .
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I want to look at old coins.
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
This is just what I want . This is the very thing I want .
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
to pass the buck to somebody
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به کسی دادن
to pass the buck
<idiom>
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
buck passer
شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to shift off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com