Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
bid	به مناقصه یا مزایده گذاشتن
bids	به مناقصه یا مزایده گذاشتن
Other Matches
tenderest	مناقصه مزایده
tendered	مناقصه مزایده
tender	مناقصه مزایده
tendering	مناقصه مزایده
bids	مناقصه مزایده
bid	مناقصه مزایده
tendering	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
by tender	از طریق مزایده یا مناقصه
tendered	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bid bond	ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond	ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
invite to tender	دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
tender bond	ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
call for tender	برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
to advertise for bids	چیزی را به مناقصه گذاشتن
to invite tenders for something	چیزی را به مناقصه گذاشتن
put up to auction	به مزایده گذاشتن
high tender	به مزایده گذاشتن
to invite tenders for something	چیزی را به مزایده گذاشتن
to advertise for bids	چیزی را به مزایده گذاشتن
tendering	مناقصه
tenders	مناقصه
tender	مناقصه
tendered	مناقصه
tenderest	مناقصه
low bids	مناقصه
low tender	مناقصه
lay off <idiom>	به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
bids	پیشنهاد مناقصه
invitation to tender	دعوت به مناقصه
bid	پیشنهاد مناقصه
bid bond	ضمانتنامه مناقصه
public submission	مناقصه رسمی
official submission	مناقصه عمومی
tender notice	مناقصه دهنده
bid bond	ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money	ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tender notice	اگهی دعوت به مناقصه
tenders conditions	شرایط عمومی مناقصه
bid guarantee	ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tenderest	مزایده
tender	مزایده
public sale	مزایده
tendered	مزایده
bidding	مزایده
auctioning	مزایده
tendering	مزایده
high tender	مزایده
auctions	مزایده
auctioned	مزایده
high bids	مزایده
auction	مزایده
tender bonds	ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
tenderer	شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidders	شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidder	شرکت کننده در مناقصه یامزایده
outcry	حراج مزایده
outcries	حراج مزایده
biddability	مزایده شدنی
appeal for tenders	درخواست مزایده
auction sale	مزایده فروش
invitation to tender	دعوت به مزایده
auctioneers	متصدی مزایده
highest bidder	برنده مزایده
sell by auction	به مزایده فروختن
bids	پیشنهاد مزایده
bid	پیشنهاد مزایده
auctioneer	متصدی مزایده
auction of rug	حراج و مزایده فرش
bidding	پیشنهاد مزایده کردن
licit	فروش ازطریق مزایده
run into <idiom>	اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
tender guarantee	ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
tenderer	شرکت کننده در مزایده یامناقصه
tenderer	پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
To leave behinde.	جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
selling race	مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
bid	خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bids	خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
reserve price	قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
let	گذاشتن
go on <idiom>	گذاشتن
infiltrate	گذاشتن
to trample on	گذاشتن
inculcating	پا گذاشتن
infiltrates	گذاشتن
infiltrating	گذاشتن
to pickle a rod for	گذاشتن
teasing	سر به سر گذاشتن
inculcates	پا گذاشتن
leave	گذاشتن
to lay it on with a trowel	گذاشتن
apostrophize	گذاشتن
lay	گذاشتن
letting	گذاشتن
inculcate	پا گذاشتن
lays	گذاشتن
inculcated	پا گذاشتن
load	گذاشتن
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
infiltrated	گذاشتن
puts	گذاشتن
take in	تو گذاشتن
getting on in years	پا به سن گذاشتن
question answer	در صف گذاشتن
put	گذاشتن
placements	گذاشتن
placement	گذاشتن
misplace	جا گذاشتن
place	گذاشتن
places	گذاشتن
placing	گذاشتن
to run in	تو گذاشتن
putting	گذاشتن
lets	گذاشتن
mislaid	جا گذاشتن
mislay	جا گذاشتن
mislaying	جا گذاشتن
mislays	جا گذاشتن
loads	گذاشتن
to take in	تو گذاشتن
ti turn in	تو گذاشتن
leaving	گذاشتن
run home	جا گذاشتن
Welsh	کلاه گذاشتن
to grow in years	پابسن گذاشتن
flyblow	تخم گذاشتن
respects	احترام گذاشتن به
respect	احترام گذاشتن به
expose	بی پناه گذاشتن
exposes	بی پناه گذاشتن
mortgages	گرو گذاشتن
emplace	کار گذاشتن
mortgage	گرو گذاشتن
enshrine	درزیارتگاه گذاشتن
enchase	در نگین گذاشتن
traces	اثر گذاشتن
encradle	درگهواره گذاشتن
traced	اثر گذاشتن
trace	اثر گذاشتن
to beat back	عقب گذاشتن
to call for tenders	بمناقصه گذاشتن
to put to contract	بمناقصه گذاشتن
salve	ضماد گذاشتن
exposing	بی پناه گذاشتن
pignus	گرو گذاشتن
four horsemen	جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
to hand down	بارث گذاشتن
to hang up	معوق گذاشتن
leather	چرم گذاشتن به
to make a for	دردسترس گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
to put in pledge	گرو گذاشتن
embarks	درکشتی گذاشتن
embarking	درکشتی گذاشتن
embarked	درکشتی گذاشتن
embark	درکشتی گذاشتن
to put up forsale	بمزایده گذاشتن
to put up to a	بمزایده گذاشتن
to sell by a	بمزایده گذاشتن
cloisters	درصومعه گذاشتن
cloister	درصومعه گذاشتن
to set a trap	تله گذاشتن
invested	سرمایه گذاشتن
investing	سرمایه گذاشتن
to have the heels of any one	کسیرادردوعقب گذاشتن
to keep in d.	امانت گذاشتن
to lay anegg	تخم گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
invest	سرمایه گذاشتن
oviposit	تخم گذاشتن
embeds	کار گذاشتن
embed	کار گذاشتن
badgers	:سربسر گذاشتن
badgering	:سربسر گذاشتن
badger	:سربسر گذاشتن
to lay it on with a trowel	کار گذاشتن
to leave a margin	حاشیه گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
invests	سرمایه گذاشتن
to set down	بزمین گذاشتن
overtop	عقب گذاشتن
put out to interest	به بهره گذاشتن
hang-ups	معوق گذاشتن
hang-up	معوق گذاشتن
hang up	معوق گذاشتن
strands	تنها گذاشتن
strand	تنها گذاشتن
pigged	بچه گذاشتن
inshrine	درمزار گذاشتن
incase etc	در لفاف گذاشتن
incase etc	در جعبه گذاشتن
impignorate	گرو گذاشتن
impignorate	رهن گذاشتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com