Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
that business does not p
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
Other Matches
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
it will pay to wait
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
most significant character
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant digit
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
milreis
سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
it is worth 0 rials
ده ریال می ارزد
Its well worth . Its a bargain at the price .
شیرین می ارزد
It is not worth a damn ( penny ) .
به مفت هم نمی ارزد
It is not worth a damn . It is quite worthless.
به لعنت خدانمی ارزد
It is not worth the trouble.
بزحمتش نمی ارزد
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
They cannot hold a candle to him .
سگش می ارزد بهمه آنها
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
prices
ارزش
values
ارزش
valueless
بی ارزش
shotten
بی ارزش
price
ارزش
value
ارزش
punk
بی ارزش
punks
بی ارزش
rubbish
بی ارزش
raffish
بی ارزش
big ticket
با ارزش
market value
ارزش
naught
بی ارزش
small change
کم ارزش
rewarding
پر ارزش
worthiness
ارزش
avail
ارزش
brummagem
بی ارزش
brummagem
کم ارزش
cost
ارزش
junky
بی ارزش
low level
کم ارزش
no par
بی ارزش
trivalence
سه ارزش
trivalency
سه ارزش
low grade
کم ارزش
unvalued
بی ارزش
worm eaten
بی ارزش
worthless
بی ارزش
fustian
بی ارزش
picayubnish
بی ارزش
picayune
بی ارزش
treasure
با ارزش
worth
ارزش
worth
با ارزش
regardant
با ارزش
good for nothing
بی ارزش
valuing
ارزش
use value
ارزش استعمال
use value
ارزش استفاده
debunks
کم ارزش کردن
capital value
ارزش سرمایه
use by value
استفاده با ارزش
production cost
ارزش ساخت
calorific value
ارزش گرمایی
maintenance cost
ارزش نگهداری
valorization
تعیین ارزش
call by value
فراخوانی با ارزش
call price
ارزش اسمی
logical value
ارزش منطقی
caloric value
ارزش گرمایی
capital value
ارزش سرمایهای
debunking
کم ارزش کردن
belittled
کم ارزش کردن
belittles
کم ارزش کردن
coupling valve
ارزش اتصال
belittling
کم ارزش کردن
loan value
ارزش استقراض
cost finding
ارزش یابی
loan value
ارزش وام
limiting value
ارزش نهایی
cost account
ذکر ارزش
commercial value
ارزش تجارتی
quantitative value
ارزش کمی
critical value
ارزش بحرانی
capital value
ارزش فعلی
undervaluation
کم ارزش گذاری
capitalized value
ارزش سرمایهای
truth value
ارزش درستی
loss of value
افت ارزش
debunked
کم ارزش کردن
code value
ارزش رمز
debunk
کم ارزش کردن
belittle
کم ارزش کردن
market value
ارزش بازاری
valuably
بطور با ارزش
net net worth
ارزش خالص
declared value
ارزش افهارشده
auxiliary value
ارزش کومکی
value of assets
ارزش دارائی ها
average value
ارزش میانگین
value date
تاریخ ارزش
axiology
علم ارزش ها
axiology
ارزش شناسی
value as security
ارزش تضمین
value for money
ارزش پول
value in exchange
ارزش مبادله
paradox of value
تناقض ارزش
par value
ارزش اسمی
penny worth
ارزش یک پنی
scrap value
ارزش اسقاطی
waff
نظر بی ارزش
indexation
ارزش ترازی
value of money
ارزش پول
value in use
ارزش استعمال
value in use
ارزش استفاده
depreciation
کم ارزش شمردن
monetary value
ارزش پولی
present worth
ارزش حال
present worth
ارزش فعلی
valence
توان ارزش
esteem
رعایت ارزش
net price
ارزش خالص
net value
ارزش خالص
value added
ارزش افزوده
prime cost
ارزش اولیه
net worth
ارزش خالص
rubbish
چیزپست و بی ارزش
gross value
ارزش ناخالص
value analysis
تحلیل ارزش
place value
ارزش مکانی
meed
پاداش ارزش
belittlement
کم ارزش سازی
present value
ارزش حال
manufacture cost
ارزش ساخت
man friday
کمک با ارزش
present value
ارزش فعلی
book value
ارزش دفتری
survival value
ارزش بقا
valuations
ارزش گذاری
objective value
ارزش واقعی
rental value
ارزش اجارهای
kitsch
هنر بی ارزش
salavage value
ارزش اسقاطی
heat of combustion
ارزش گرمایی
end value
ارزش انتهایی
premiums
اضافه ارزش
premium
اضافه ارزش
threshold value
ارزش استانهای
economic value
ارزش اقتصادی
heritage asset
میراث با ارزش
surrender value
ارزش بازخرید
surplus value
ارزش اضافی
subjective value
ارزش ذهنی
objective value
ارزش عینی
store of value
منبع ارزش
it is of little worth
کم ارزش است
base rate
ارزش اولیه
equity capital
ارزش ویژه
junk
کهنه و کم ارزش
downgrading
کم ارزش کردن
heating value
ارزش گرمایی
forfeiture
تنزل ارزش
expected value
ارزش منتظره
heat value
ارزش گرمایی
face value
ارزش صوری
face value
ارزش اسمی
downgrades
کم ارزش کردن
base rates
ارزش اولیه
exchange value
ارزش مبادله
exchange value
ارزش مبادلهای
downgrade
کم ارزش کردن
valuation
ارزش گذاری
scale value
ارزش مقیاسی
final value
ارزش نهایی
downgraded
کم ارزش کردن
haws
چیز بی ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com