Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I was tipped off .
به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
Other Matches
We were admitted gratis .
مفتی راهمان دادند
tea was served round
به همه چای دادند
we were ordered to stay
دستور دادند بمانیم
the wheat was scanted
گندم را کم کم بیرون دادند
They gave me permission by way of an exception ...
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
The crowd was pressing against the gate .
جمعیت به درورودی فشار می دادند
The demonstrators were waving the flags.
تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
I heard it through the grapevine.
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
almonry
[قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
prestation
خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
The passenger was admitted into the USA.
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
landwehr
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
golden horde
سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
off the record
محرمانه و خصوصی
privy
خصوصی محرمانه
off-the-record
محرمانه و خصوصی
backstage
محرمانه خصوصی
he was promoted tobe colonel
اورابه پایه سرهنگی رساندند
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
join
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
restricted
محرمانه
esoteric
محرمانه
tete a tete
محرمانه
privately
محرمانه
confidential
محرمانه
secret
محرمانه
secrets
محرمانه
hush hush
محرمانه
confidentially
محرمانه
hush-hush
محرمانه
necessary house
محرمانه
backside
محرمانه
backsides
محرمانه
arcane
محرمانه
private code
کد محرمانه
privates
محرمانه
in secret
محرمانه
cheek by jowl
محرمانه
private
محرمانه
in private
محرمانه
jackes
محرمانه
privily
محرمانه
classified
محرمانه
subrosa
محرمانه
confidental
محرمانه
closed
محرمانه بسته
secrecy
محرمانه بودن
conclaves
انجمن محرمانه
confides
محرمانه گفتن
private code
رمز محرمانه
privates
محرمانه سرجوخه
closed meeting
گردهمایی محرمانه
closed conference
گردهمایی محرمانه
conclave
انجمن محرمانه
privileged communication
مدارک محرمانه
privity
موضوع محرمانه
surreptitious
پنهان محرمانه
in confidence
بطور محرمانه
private
محرمانه سرجوخه
confided
محرمانه گفتن
confide
محرمانه گفتن
private talk
گفتگوی محرمانه
surreptitiously
محرمانه جانشین
confidential
خیلی محرمانه
underground
تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
hugger mugger
تنهایی مطلب محرمانه
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
data privacy
محرمانه بودن داده ها
confidential
دارای ماموریت محرمانه
secret service
دستگاه محرمانه دولت
tip
محرمانه رساندن نوک
tipping
محرمانه رساندن نوک
secret services
دستگاه محرمانه دولت
tipsters
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
snoopy
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
get wise to something/somebody
<idiom>
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
underplot
دسیسه محرمانه دوز و کلک
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
to give one the straight tip
محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
tipster
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
under the rose
نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
top secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
putsch
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
putsches
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top-secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
collogue
توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
private line
خط خصوصی
subrosa
خصوصی
personal
خصوصی
off the record
<idiom>
خصوصی
necessary house
خصوصی
jackes
خصوصی
informal
خصوصی
privates
خصوصی
private
خصوصی
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
in petto
بطور خصوصی
private cost
هزینه خصوصی
private detectives
کاراگاه خصوصی
private investigator
کاراگاه خصوصی
private debt
بدهی خصوصی
private ownership
مالکیت خصوصی
private law
حقوق خصوصی
private finance
مالیه خصوصی
private institutions
موسسات خصوصی
private enterprises
موسسات خصوصی
private employees
کارکنان خصوصی
private deed
سند خصوصی
private detective
کاراگاه خصوصی
subjective
فاعلی خصوصی
private corporation
شرکت خصوصی
private sector
بخش خصوصی
passkey
کلید خصوصی
paticular
خصوصی بابت
praivate ownership
مالکیت خصوصی
party lines
خط خصوصی تلفن
party line
خط خصوصی تلفن
private agreement
قرارداد خصوصی
private borrowing
استقراض خصوصی
private company
شرکت خصوصی
private consumption
مصرف خصوصی
private schools
اموزشگاه خصوصی
private school
اموزشگاه خصوصی
private enterprise
عمل خصوصی
private enterprise
شرکت خصوصی
privately
بطور خصوصی
private benefits
منافع خصوصی
private property
مالکیت خصوصی
private tutoring
[American E]
تدریس خصوصی
privatises
خصوصی کردن
privatised
خصوصی کردن
personal
منقول خصوصی
private eyes
کارآگاه خصوصی
extra tuition
تدریس خصوصی
private eye
کارآگاه خصوصی
privates
اختصاصی خصوصی
tutor
معلم خصوصی
private
اختصاصی خصوصی
privatising
خصوصی کردن
privatization
خصوصی کردن
camarin
نیایشگاه خصوصی
casket
نامه خصوصی
private tuition
تدریس خصوصی
apsidiole
نیایشگاه خصوصی
privatizing
خصوصی کردن
privatizes
خصوصی کردن
privatized
خصوصی کردن
privatize
خصوصی کردن
caskets
نامه خصوصی
tutored
معلم خصوصی
pillow talk
حرفهای خصوصی
privately leased line
خط اجارهای خصوصی
private treaty
معامله خصوصی
closet
گنجه خصوصی
closeted
گنجه خصوصی
closeting
گنجه خصوصی
closets
گنجه خصوصی
private talk
صحبت خصوصی
private saving
پس انداز خصوصی
proprietary company
شرکت خصوصی
quasi private
شبه خصوصی
quasi private
نیمه خصوصی
tutors
معلم خصوصی
Citizens' Band
باند خصوصی
very own
<adj.>
خصوصی
[شخصی]
special relativity
نسبیت خصوصی
private lessons
تدریس خصوصی
semiprivate
نیمه خصوصی
relator
شاکی خصوصی
relator
مدعی خصوصی
private property
دارائیهای خصوصی
tutors
درس خصوصی دادن به
special theory of relativity
نظریه نسبیت خصوصی
private enterprise
اقتصاد بخش خصوصی
to give private lessons
درس خصوصی دادن
backside
عقب هر چیزی خصوصی
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
to be privately insured
بیمه خصوصی داشتن
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
curtain lecture
صحبتهای خصوصی زن وشوهر
pbx
تبادل انشعاب خصوصی
tutored
درس خصوصی دادن به
tutor
درس خصوصی دادن به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com