English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
inposition به موضع رفتن
Other Matches
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
assumed position موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
spots موضع
location موضع
emplacement موضع
sites موضع
sited موضع
site موضع
locality موضع
localities موضع
spot موضع
locations موضع
lodgment موضع
lodgment or lodge موضع
positioned موضع
attack position موضع تک
position موضع
defense position موضع دفاعی
deployment موضع صف ارایی
punch position موضع منگنه
spots لکه موضع
supplemental موضع تکمیلی
battle position موضع نبرد
covered position موضع پوشیده
defense position موضع پدافندی
supplementary position موضع یدکی
displacement تغییر موضع
the seat of pain موضع درد
firing position موضع تیر
emplacement موضع گرفتن
rendezvous area موضع انتظار
inposition مستقر در موضع
supplementary position موضع تکمیلی
delay position موضع تاخیری
selection of position انتخاب موضع
primary position موضع ابتدایی
primary position موضع اصلی
secondary position موضع یدکی
stand مکث موضع
secondary position موضع فرعی
block house موضع مستحکم
lodgment موضع گیری
assumed position موضع فرضی
position وضعیت موضع
occupation of position اشغال موضع
positioned وضعیت موضع
turnabouts تغییر موضع
alternate position موضع فرعی
locality موضع مکان
turnabout تغییر موضع
active site موضع فعال
spot لکه موضع
lodgement موضع گیری
blocking position موضع سد کننده
localization موضع یابی
alternate position موضع یدکی
localities موضع مکان
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
confirmed location موضع تایید شده
posts محل ماموریت موضع
switch position موضع رابط دفاعی
posted محل ماموریت موضع
post- محل ماموریت موضع
localization of function موضع یابی کارکرد
post محل ماموریت موضع
switch position موضع دفاعی بینابین
supplementary موضع تکمیلی اضافی
key position موضع حساس و مهم
occupation of position اشغال موضع کردن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
preselect پیش بینی موضع کردن
dummy دروغی تقلبی موضع فریبنده
outfield موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummies دروغی تقلبی موضع فریبنده
culminant درمرتفع ترین موضع کامل
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
displace جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing جابجا شدن تغییر موضع دادن
cheats موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheat موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
displaced جابجا شدن تغییر موضع دادن
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
emplace جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
olympic trench shooting مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
hip shoot تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
layig up position موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
circle of position دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
fall back تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
firing position موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
organizations سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization سازمان دادن ارایش دادن موضع
swipe کش رفتن
to break loose در رفتن
go over به ان سو رفتن
break loose در رفتن
to fall short کم رفتن
snitches کش رفتن
go off در رفتن
to boil over سر رفتن
glom on to کش رفتن
to d.deep in to فر رفتن در
to do out of کش رفتن
to fall away رفتن
to skirt along the coast رفتن
admit رفتن
swiped کش رفتن
swiping کش رفتن
to do a guy در رفتن
make off در رفتن
snook کش رفتن
hang around ور رفتن
to whisk away or off رفتن
betake رفتن
mog رفتن
nim کش رفتن
bleneh پس رفتن
goes رفتن
to take to ones heels در رفتن
to sleep fast رفتن
retrograde پس رفتن
go رفتن
to run off در رفتن
to fall away پس رفتن
jauk ور رفتن
pilfering کش رفتن
pilfered کش رفتن
pilfer کش رفتن
to hang back پس رفتن
sink ته رفتن
to go to the bottom ته رفتن
to fly off در رفتن
to go to mess رفتن
to foot it رفتن
fall into a rage از جا در رفتن
to get away رفتن
to get one's monkey up از جا در رفتن
to get over رفتن از
to go back ward پس رفتن
to go backward پس رفتن
pilfers کش رفتن
to make ones getaway در رفتن
crawl رفتن
pullback پس رفتن
crawled رفتن
fribble ور رفتن
receding پس رفتن
recedes پس رفتن
receded پس رفتن
to pair off رفتن
recede پس رفتن
snitching کش رفتن
snitched کش رفتن
snitch کش رفتن
sinks ته رفتن
crawls رفتن
to flow over سر رفتن
to go bang در رفتن
going رفتن
shrink اب رفتن
shrinking اب رفتن
shrinks اب رفتن
departure رفتن
departures رفتن
retracts تو رفتن
snip کش رفتن
snipped کش رفتن
snipping کش رفتن
to peter out پس رفتن
gangs رفتن
To go رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com