Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (2 milliseconds)
English
Persian
It came home to me.
به نظرم رسید.
It occurred to me.
به نظرم رسید.
It crossed my mind.
به نظرم رسید.
Other Matches
to pay against receipt
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
i lost sight of it
از نظرم نهان گشت
It is uppermost in my mind .
درمد نظرم هست ( درمد نظردارم )
quittance
رسید
receipt statement
رسید
due date
سر رسید
maturity
سر رسید
receipt
رسید
when it came to a push
رسید
receipts
رسید
world came that
خبر رسید که
to fall due
سر رسید شدن
to a receipt
رسید گرفتن
the post has come
پست رسید
summer is in
تابستان رسید
scrip
رسید موقتی
hand receipt
رسید دستی
official receipt
رسید رسمی
it crossed my mind
بنظرم رسید
quittance
رسید مفاصا
warehouse receipt
رسید انبار
chitty
یادداشت-رسید
It crossed my mind.
به فکرم رسید.
It occurred to me.
به فکرم رسید.
It came home to me.
به فکرم رسید.
It's over.
به پایان رسید.
What time do we arrive?
کی خواهیم رسید؟
binder
رسید بیعانه
matured
سر رسید شده
receipt
قبض رسید
debit note
رسید بدهکار
certificate of receipt
گواهی رسید
receipts
قبض رسید
dock receipt
رسید لنگرگاه
dock warrant
رسید لنگرگاه
voucher
قبض رسید
vouchers
قبض رسید
binders
رسید بیعانه
We just received word that . . .
هم اکنون اطلاع رسید که …
acknowledgement
اعلام وصول رسید
clean receipt
رسید بی قید و شرط
receipt
رسید پیام دریافت شد
At this point of the conversation.
صحبت که به اینجا رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .
جانش به لب آمد ( رسید )
receipts
دریافت رسید دادن
acknowledgements
اعلام وصول رسید
acknowledgments
اعلام وصول رسید
receipts
رسید پیام دریافت شد
air mail receipt
رسید پست هوایی
appropriation receipt
رسید سپرده قانونی
appropriation receipt
رسیدسپرده رسید اعتبار
data freight receipt
رسید اماری حمل
data fright receipt
رسید اماری حمل
mate's receipt
رسید کاپیتان کشتی
it received royal assent
به توشیح ملوکانه رسید
point of intersection
نقطه بهم رسید
it was signed by his majesty the shah
به توشیح همایونی رسید
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
i am through with my work
کارم به پایان رسید
railway receipt
رسید راه اهن
receipt
دریافت رسید دادن
i am in receipt of your letter
نامه شما به من رسید
he was overtake by a storm
طوفانی باودر رسید
he thought out a plan
فکری بنظرش رسید
mate's receipt
رسید معاون ناخدا
the hour has struck
موقع بحران رسید
dock warrant
رسید انبار بارانداز
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
It changed hands a few times before I got it.
چند دست گشت تا به من رسید
The train was 10 minutes late.
قطار 10 دقیقه دیر رسید
I heard a sound .
صدائی به گوشم خورد( رسید )
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
offenders will be punished
متخلفین بکیفر خواهند رسید
The train came in on time .
قطار به موقع رسید ( سروقت )
He arrived in the nick of time .
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
The project was terminated as of July 1.
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
A solution suddenly proffered itself.
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
deferred liability
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late.
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
he muddled through
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
process
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
freiht all kinds
رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
wilco
پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com