Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English
Persian
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
Other Matches
denitrify
فاقد نیترات کردن
denitrify
بدون نیترات کردن
nitrate
نیترات
nitrates
نیترات
potassium nitrate
نیترات پتاسیم
silver nitrate
نیترات نقره
saltpeter
نیترات پتاسیم
niter
نیترات سدیم
cubic or soda nitre
نیترات دو سود
nitre
نیترات سدیم
infernal stone
مداد نیترات دارژان
peroxy acetyl nitrate
پروکسی استیل نیترات
denitrifying bacteria
باکتری کاهنده نیترات
nitrate
نیترات سدیم یا پتاسیم
nitrates
نیترات سدیم یا پتاسیم
lunar caustic
نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
salt peter
نیترات پتاسیم شوره برگ تنباکو
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
converts
تبدیل کردن
transforms
تبدیل کردن
transform
تبدیل کردن
transformed
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
to convert something into something
تبدیل کردن به
transmuting
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
reducing
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
reduce
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
turns
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
turn
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
commute
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
transrorm
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
scorify
تبدیل به تفاله کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
liquation
تبدیل باب کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
etherify
تبدیل به اتر کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
reify
تبدیل بماده کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
realised
تبدیل به پول کردن
realises
تبدیل به پول کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
realized
تبدیل به پول کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
realize
تبدیل به پول کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
realising
تبدیل به پول کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
negotiating
به پول نقد تبدیل کردن
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiates
به پول نقد تبدیل کردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiate
به پول نقد تبدیل کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize
تبدیل به خاک چینی کردن
negotiated
به پول نقد تبدیل کردن
hardens
تبدیل به جسم جامد کردن
harden
تبدیل به جسم جامد کردن
nitrify
تبدیل به نمک شوره کردن
gasify
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
silicify
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
arterialize
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
resinify
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize
تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
quintuple
تبدیل به پنج کردن پنج تایی
slurry
تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com