Dictiornary-Farsi | به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
take medical a	به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید


Other Matches

to take medical advice	با پزشک مشورت کردن
chain	مراجعه کنید به CATENA
chains	مراجعه کنید به CATENA
Call a doctor quickly.	فورا پزشک خبر کنید.
refer to drawer	بحواله کننده مراجع شود بکشنده مراجعه کنید
concurrently	مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
consult	مشورت کردن مشورت خواستن از
counseled	مشورت کردن مشورت دادن
counselled	مشورت کردن مشورت دادن
consulted	مشورت کردن مشورت خواستن از
counselling	مشورت کردن مشورت دادن
counsels	مشورت کردن مشورت دادن
consults	مشورت کردن مشورت خواستن از
counsel	مشورت کردن مشورت دادن
subject to your approval	اگرشما تصویب نمایید
can you supply our wants?	ایا شما میتوانید نیازمندیهای ما را رفع نمایید
repeats	بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat	بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
adding	اضافه کنید زیاد کنید
add	اضافه کنید زیاد کنید
adds	اضافه کنید زیاد کنید
prescan	خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
cross refer	از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
consulted	مشورت
[piece of ] advice	مشورت
in consultative with	با مشورت
consult	مشورت
consults	مشورت
advisement	مشورت
advice	مشورت
rede	مشورت
deliberation	مشورت
deliberations	مشورت
misadvise	مشورت بد
counseled	مشورت
counselled	مشورت
counselling	مشورت
counsel	مشورت
counsels	مشورت
deliberately	با مشورت
consultation	مشورت
consultations	مشورت
to seek a position	مشورت کردن
consulter	مشورت کننده
consultee	مشورت دهنده
to take coun sel with	مشورت کردن با
rede	مشورت دادن
to seek advice	مشورت کردن
cunsult	مشورت کردن با
consultee	طرف مشورت
take counsel with	مشورت کردن با
consultatory	مشورت امیز
they put their heads together	با هم مشورت کردند
consultatory	مشورت کننده
to seek or ask lagal a	مشورت قضائی کردن
counsel	مشاوره دو نفری مشورت
counseled	مشاوره دو نفری مشورت
counselling	مشاوره دو نفری مشورت
to ask somebody's advice	با کسی مشورت کردن
counselled	مشاوره دو نفری مشورت
take counsel with	با وکیل مشورت کردن
uncounselled	مشورت نکرده [نداده]
counsels	مشاوره دو نفری مشورت
advisedly	از روی عقل و مشورت
legal advice	مشورت یا نظر قضایی
physician	پزشک
physicians	پزشک
medical officer	سر پزشک
aesculapian	پزشک
medical officer	پزشک
practitioner	پزشک
interne	پزشک
practitioners	پزشک
medic	پزشک
medical man	پزشک
doc	پزشک
docs	پزشک
chiropodists	پزشک پا
chiropodist	پزشک پا
master physician	سر پزشک
medico legal examiner	پزشک قانونی
family doctor	پزشک خانواده
family doctors	پزشک خانواده
general practitioner	پزشک عمومی
doctor	پزشک دکتر
physician in attendance	پزشک معالج
doctors	پزشک دکتر
doctoring	پزشک دکتر
medicine man	پزشک قبیله
doctored	پزشک دکتر
medico	پزشک طبیب
mad doctor	پزشک دیوانگان
oculist	چشم پزشک
psychopathist	پزشک دیوانگان
surgeon	پزشک جراح
surgeons	پزشک جراح
alienist	پزشک دیوانگان
medical examiner	پزشک قانونی
aurist	پزشک گوش
neuropathist	پزشک اعصاب
ophthalmologist	چشم پزشک
certificate of a doctor	گواهی پزشک
doctor-to-be	پزشک آینده
doctor to the company	پزشک شرکت
oculists	چشم پزشک
practitioner	دندان پزشک
farrier	دام پزشک
a fake doctor	پزشک قلابی
practitioners	دام پزشک
practitioners	دندان پزشک
practitioner	دام پزشک
house physician	پزشک مقیم
farriers	دام پزشک
surgeon general	پزشک ارشد
recourse	مراجعه
referrals	مراجعه
referral	مراجعه
look up	مراجعه
briefless	بی مراجعه
internist	پزشک امراض داخلی
medicaster	پزشک زبان باز
psychiater	پزشک ناخوشی دماغی
lay analyst	روانکاو غیر پزشک
iatrogenic illness	بیماری پزشک زاد
syrinx	استاخ پزشک ایطالیایی
esculapian	وابسته به دارگونه طب پزشک
extern	کمک پزشک روزانه
physician in ordinary	پزشک رسمی یا همیشگی
general practitioner	پزشک بیماریهای عمومی
neuropsychiatrist	پزشک اعصاب و روان
pediatrician	پزشک متخصص اطفال
obstetrician	پزشک متخصص زایمان
obstetricians	پزشک متخصص زایمان
practician	پزشک دست در کار
cross reference	مراجعه متقابل
reference	مراجعه رجوع
refer	مراجعه کردن
referred	مراجعه کردن
refers	مراجعه کردن
appellable	قابل مراجعه
sick call	مراجعه به بهداری
referable	مراجعه کردنی
respects	مراجعه احترام
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
table look up	مراجعه به جدول
confer	مراجعه کردن
references	مراجعه رجوع
lookup function	عمل مراجعه
recourse	مراجعه کردن به
confers	مراجعه کردن
conferring	مراجعه کردن
without recourse	بدون حق مراجعه
conferred	مراجعه کردن
lookup table	جدول مراجعه
respect	مراجعه احترام
eustachian	پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
first year resident [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Foundation [junior] house officer [British English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
flight surgeon	افسر پزشک نیروی هوایی
anesthetist	پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
interning	انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern	انترن پزشک مقیم بیمارستان
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
interns	انترن پزشک مقیم بیمارستان
the doctor ordered an ointment	پزشک مرهم تجویز کرد
intern [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
rub out	مراجعه شود به GRASG
referendum	مراجعه بارا عمومی
vide infra	مراجعه شود به زیر
references	مراجعه و رجوع کردن
turn to	عطف توجه مراجعه
res	مراجعه شود به Resolation
referential	مورد مراجعه ارجاعی
reference	مراجعه و رجوع کردن
referent	مورد مراجعه ارجاعی
vide supra	مراجعه شود به بالا
haunt	خطور مراجعه مکرر
referenda	مراجعه بارا عمومی
haunts	خطور مراجعه مکرر
supra	بفوق مراجعه شود
referendums	مراجعه بارا عمومی
poll	مراجعه به اراء عمومی
polled	مراجعه به اراء عمومی
polls	مراجعه به اراء عمومی
plebiscites	مراجعه باراء عمومی
plebiscite	مراجعه باراء عمومی
attendance of a doctor	حضور پزشک روی رینگ بوکس
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill]	قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
He's not suited for a doctor.	او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
accoucheur	پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
door step selling	فروش از طریق مراجعه به خانوارها
to resort to referendum	بافکار عمومی مراجعه کردن
disc	مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
refers	مراجعه کردن بازدید مجدد
referred	مراجعه کردن بازدید مجدد
rubber banding	مراجعه شود به GLASTIC BANDING
discs	مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
refer	مراجعه کردن بازدید مجدد
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .	حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان