English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (28 milliseconds)
English Persian
run به کار انداختن روشن کردن موتور
runs به کار انداختن روشن کردن موتور
Search result with all words
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
Other Matches
turn over <idiom> موتور را روشن کردن
to goose [American E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
turn on بجریان انداختن روشن کردن
primming بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
switched روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
to catch [to start] روشن شدن [مثال موتور]
The engine won't start. موتور روشن نمی شود.
To start the engine. موتور راراه انداختن
To operate something . چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
retarding درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit روز روشن روشن کردن
daylight روز روشن روشن کردن
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
dismantling پیاده کردن موتور
dismantled پیاده کردن موتور
dismantle پیاده کردن موتور
dismantles پیاده کردن موتور
primes گرم کردن موتور
disassembly پیاده کردن موتور
prime گرم کردن موتور
tune up موتور را تنظیم کردن
motoring of generator موتور کردن مولد
primed گرم کردن موتور
elucidate روشن کردن
fire up روشن کردن
to switch on روشن کردن
igniting روشن کردن
clarifying روشن کردن
clarify روشن کردن
clarifies روشن کردن
lightest روشن کردن
clearer : روشن کردن
illuminate روشن کردن
elucidated روشن کردن
clearest : روشن کردن
elucidating روشن کردن
brighten روشن کردن
brightened روشن کردن
brightening روشن کردن
power on روشن کردن
illume روشن کردن
brightens روشن کردن
power up روشن کردن
elucidates روشن کردن
to clear up روشن کردن
ignites روشن کردن
relume روشن کردن
illuminating روشن کردن
to bring tl light روشن کردن
refresh روشن کردن
lighted روشن کردن
light روشن کردن
refreshes روشن کردن
emblaze روشن کردن
refreshed روشن کردن
to fire up روشن کردن
clear : روشن کردن
to shed light on روشن کردن
illuminates روشن کردن
ignited روشن کردن
illumine روشن کردن
ignite روشن کردن
illumined روشن کردن
illumines روشن کردن
illumining روشن کردن
turn on روشن کردن
lumine روشن کردن
clears : روشن کردن
to throw light upon روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
reengine دارای موتور تازه کردن
colds روشن کردن یک کامپیوتر
to make something clear چیزی را روشن کردن
owl light کمی روشن کردن
lightens درخشیدن روشن کردن
lightening درخشیدن روشن کردن
illuminating روشن کردن منطقه
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
lightened درخشیدن روشن کردن
lighten درخشیدن روشن کردن
cold start دوباره روشن کردن
explicate روشن کردن فاهرکردن
explicated روشن کردن فاهرکردن
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
coldest روشن کردن یک کامپیوتر
colder روشن کردن یک کامپیوتر
cold روشن کردن یک کامپیوتر
illuminates روشن کردن منطقه
to kindle آتش روشن کردن
to play with fire آتش روشن کردن
restart روشن کردن دوباره
clarifying روشن کردن یا شدن
clarify روشن کردن یا شدن
clarifies روشن کردن یا شدن
ignite روشن کردن گیراندن
explicating روشن کردن فاهرکردن
ignited روشن کردن گیراندن
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
igniting روشن کردن گیراندن
explicates روشن کردن فاهرکردن
To light a fire . آتش روشن کردن
To light ( kindle) a fire. آتش روشن کردن
refurbishing روشن و تازه کردن
refurbishes روشن و تازه کردن
ignites روشن کردن گیراندن
illuminate روشن کردن منطقه
to light a cigarette سیگاری را روشن کردن
refurbish روشن و تازه کردن
refurbished روشن و تازه کردن
clearest روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
turn on <idiom> روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
timing تنظیم زمان عمل کردن موتور
glided پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides پرواز کردن بدون نیروی موتور
disassemble پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
glide پرواز کردن بدون نیروی موتور
cooling drag پسای ناشی از خنک کردن موتور
search light illumination روشن کردن منطقه با نورافکن
clears پیام کشف روشن کردن
highlighting روشن ساختن مشخص کردن
illuminations روشن کردن منطقه روشنایی
shines براق کردن روشن شدن
alighted روشن کردن اتش زدن
upstart یکه خوردن روشن کردن
illumination روشن کردن منطقه روشنایی
shine براق کردن روشن شدن
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
clearer پیام کشف روشن کردن
to turn on روشن کردن [کلید الکتریکی]
enlightens روشن کردن تعلیم دادن
enlighten روشن کردن تعلیم دادن
clear پیام کشف روشن کردن
alighting روشن کردن اتش زدن
alights روشن کردن اتش زدن
clearest پیام کشف روشن کردن
upstarts یکه خوردن روشن کردن
enlightening روشن کردن تعلیم دادن
alight روشن کردن اتش زدن
enucleate روشن کردن توضیح دادن
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
to put one's affairs in order [to settle one's business] تکلیف کار خود را روشن کردن
to kick-start a motorcycle موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
illume منور کردن روشن فکر ساختن
refreshes از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
refresh از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
to switch on the dipped [dimmed] headlights چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
coldest خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com