Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
to which side do I have to turn?
به کدام طرف باید بپیچم؟
Other Matches
Which bus do I take for the opera?
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
polarities
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarity
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
which one
کدام یک کدام یکی
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
ilka
هر کدام
any
کدام
what
کدام
which
کدام
wherefrom
از کدام
whichever
هر کدام که هریک که
what instrument can you play?
کدام ساز را ...
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
On what day?
در کدام روز؟
which way are you going?
از کدام راه
whichsoever
هر کدام که هریک که
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
Whichever she chooses .
هر کدام را که انتخاب کند
Which of your tunes shall I dance?.
<proverb>
به کدام سازت برقصم ؟.
what is your preference
کدام را میل دارید
which way
[to go]
?
به کدام طرف
[برویم]
؟
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
stump
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
None of the boys ( children ) came .
هیچ کدام از بچه هانیامدند
Where is carriage no ...?
واگن شماره ... کدام است؟
what is the score
هر کدام چند بازی داریم
What foreign language do you speak ?
با کدام زبان خارجی آشناهستید ؟
stumps
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stumping
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stumped
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
What can one do about it?
چاره کدام است ( چیست ) ؟
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
Where the hell is he?
او
[مرد]
کدام گوری است؟
whichever is the sooner
هر کدام که زودتر رخ بدهد
[قانون]
What's your insurance company?
شرکت بیمه شما کدام است؟
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Which is the best way to Tehran ?
بهترین راه به تهران کدام است ؟
opener
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
what is your nationality
ملیت شما چیست از کدام ملت هستید
Which is the odd one out?
<idiom>
کدام نسبت به همه در گروه نامشابه است؟
What platform does the train to York leave from?
قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
What platform does the train from York arrive at?
قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
Which son of a bitch (son of a gun)did it?
کار کدام شیر پاک خورده ای است ؟
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
نمی دانم کدام گوری رفته است
fielded
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
box
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
boxes
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
pound cake
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
field
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
fields
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
race condition
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
maun
باید
must
باید
the f. of a table
باید
outh
باید
ought
باید
shall
باید
there is a rule that...
که باید.....
in due f.
باید
to have to
باید
should
باید
It must be granted that …
باید تصدیق کر د که …
ought
باید وشاید
it is necessary for him to go
باید برود
it is necessary to go
باید رفت
you must know
باید بدانید
We have to go as well.
ما هم باید برویم .
one must go
باید رفت
as it deserves
چنانکه باید
i ought to go
باید بروم
i ougth to go
باید رفت
i must go
باید بروم
how shall we proceed
چه باید کرد
it is to be noted that
باید دانست که
i ougth to go
باید بروم
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
meetly
چنانکه باید و شاید
it is to be noted that
باید توجه کردکه
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
to do a thing the right way
کاری راچنانکه باید
chicane
مانعی که باید دور زد
it is to be noted that
باید ملتفت بود که
shall i go?
ایا باید بروم
the needful
انچه باید کرد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
You should have told me earlier.
باید زودتر به من می گفتی
he needs must go
ناچار باید برود
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
Water must be stopped at its source .
<proverb>
آب را از سر بند باید بست .
he must have gone
باید رفته باشد
to d. what to say
اندیشیدن که چه باید گفت
I must leave at once.
باید فورا بروم.
you might have come
باید امده باشید
enow
بسنده انقدرکه باید
Let us see how it turns out.
باید دید چه از آب در می آید
you must go
شما باید بروید
prettily
بخوبی چنانکه باید
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
how shall we proceed
چگونه باید اقدام کرد
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
do the necessary
انچه باید کرد بکنید
he is much to be pitted
بحالش باید رحم کرد
I've got to watch what I eat.
باید مواظب رژیمم باشم.
if i know what to do
اگر میدانستم چه باید کرد
it needs to be done carefully
باید بدقت کرده شود
parting of the ways
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
She must be at least 40.
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
One must draw the line somewhere.
<proverb>
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
You must make allowances for his age .
باید ملاحظه سنش را بکنی
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
some one must stay here
یک کسی باید اینجا بماند
Protocol must be observed.
تشریفات باید رعایت شود
you shoud rinse it in lukewarm water.
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
One must keep up with the times.
باید با زمان آهنگ بود
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
There must be a catch(trick)in it.
باید حقه ای درکار باشد
One must tackle it in the right way.
هرکاری را باید از راهش وارد شد
I must be going now.
الان دیگه باید بروم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary.
بااین حقوق کم باید بسازم
Two witnesses should testify.
دو شاهد باید شهادت بدهند
One must take time by the forelock .
وقت را باید غنیمت شمرد
load
کاری که باید انجام شود
backlog
کاری که باید انجام شود
loads
کاری که باید انجام شود
backlogs
کاری که باید انجام شود
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
blankest
فضایی در فرم که باید کامل شود
blank
فضایی در فرم که باید کامل شود
We should be leaving now.
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
disclose
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
یات چیزی که باید مخفی می ماند
Why should I take the blame?
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
i know how to do it
میدانم چطور باید اینکار را کرد
operand
که باید توسط عملگرا اجرا شود
Do I have to change busses?
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
How many times do I have to tell you that …
چند بار باید به شما بگویم که ...
I should bring you round to my way of thinking .
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
کلکی درکار باید باشد ( هست )
integrand
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
You will need to spend some money on it.
تو باید برایش پول خرج بکنی.
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
We must settle the price first.
اول باید قیمت راطی کرد
One must take the bad with the good .
باید خوب وبدش راقبول کرد
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
You must account for every penny.
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
It must have a solid foundation.
اساس کار باید محکم باشد
Do I have to change trains?
آیا باید قطار عوض کنم؟
today of all days
از همه روزها امروز
[باید باشد]
You must have respect for your promises.
باید بقول خودتان احترام بگذارید
you must know this
شما باید این مطلب را بدانید
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
A bitter pI'll to swallow.
چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
you ought to know better
شما باید بهتر از این بدانید
why need he say that
چرا باید این سخن را بگوید
disclosing
یات چیزی که باید مخفی می ماند
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
a bitter pill to swallow
<idiom>
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
The football field must be marked out.
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Do I have to pay a supplement?
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
I don't know what to do with that.
من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
to have to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
task
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
wicket
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter.
پای این کار باید محکم بایستی
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
job
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
previous examination
نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
wickets
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
make hay while the sun shines
تا تنور گرم است باید نان راپخت
qualifying shares
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
I'd
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
strike while the iron is hot
تا تنور گرم است باید نان پخت
I must think things over.
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
you must a for that conduct
باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
current liabilities
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
a stitch in time saves nine
<proverb>
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
jobs
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com