English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English Persian
to tutor somebody in English به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
Other Matches
anglicism اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
english speaking انگلیسی زبان
British زبان انگلیسی
old english زبان انگلیسی قدیم
The English speaking-countries. کشورهای انگلیسی زبان
The English - speaking world. دنیای انگلیسی زبان
british english زبان انگلیسی رایج درانگلستان
english speaking people مردم یا ملل انگلیسی زبان
English is not a hard language . انگلیسی زبان سختی نیست
how can I learn English چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
american english زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
p شانزدهمین حرف الفبای زبان انگلیسی
Pidgin English <idiom> انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
qwerty صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
tutor درس خصوصی دادن به
tutorials درس خصوصی دادن به
tutorial درس خصوصی دادن به
tutored درس خصوصی دادن به
tutors درس خصوصی دادن به
to give private lessons درس خصوصی دادن
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
anglicization انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
lime juicer ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicising انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicised انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
glib چرب زبان زبان دار
Arabic زبان تازی زبان عربی
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
private خصوصی
off the record <idiom> خصوصی
informal خصوصی
personal خصوصی
subrosa خصوصی
jackes خصوصی
necessary house خصوصی
private line خط خصوصی
privates خصوصی
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
tutors معلم خصوصی
private finance مالیه خصوصی
tutored معلم خصوصی
private debt بدهی خصوصی
tutor معلم خصوصی
backstage محرمانه خصوصی
private deed سند خصوصی
private employees کارکنان خصوصی
private law حقوق خصوصی
private enterprises موسسات خصوصی
private institutions موسسات خصوصی
private cost هزینه خصوصی
private corporation شرکت خصوصی
Citizens' Band باند خصوصی
passkey کلید خصوصی
paticular خصوصی بابت
praivate ownership مالکیت خصوصی
private agreement قرارداد خصوصی
apsidiole نیایشگاه خصوصی
private benefits منافع خصوصی
private borrowing استقراض خصوصی
private company شرکت خصوصی
private consumption مصرف خصوصی
personal منقول خصوصی
off-the-record محرمانه و خصوصی
off the record محرمانه و خصوصی
quasi private شبه خصوصی
quasi private نیمه خصوصی
very own <adj.> خصوصی [شخصی]
semiprivate نیمه خصوصی
in petto بطور خصوصی
camarin نیایشگاه خصوصی
relator شاکی خصوصی
relator مدعی خصوصی
private اختصاصی خصوصی
special relativity نسبیت خصوصی
proprietary company شرکت خصوصی
private ownership مالکیت خصوصی
private property مالکیت خصوصی
private property دارائیهای خصوصی
private saving پس انداز خصوصی
private talk صحبت خصوصی
private eye کارآگاه خصوصی
private treaty معامله خصوصی
privately leased line خط اجارهای خصوصی
private tutoring [American E] تدریس خصوصی
private tuition تدریس خصوصی
extra tuition تدریس خصوصی
private lessons تدریس خصوصی
privates اختصاصی خصوصی
subjective فاعلی خصوصی
closets گنجه خصوصی
private school اموزشگاه خصوصی
party line خط خصوصی تلفن
private enterprise عمل خصوصی
private investigator کاراگاه خصوصی
pillow talk حرفهای خصوصی
private eyes کارآگاه خصوصی
private detectives کاراگاه خصوصی
private detective کاراگاه خصوصی
private schools اموزشگاه خصوصی
privatising خصوصی کردن
party lines خط خصوصی تلفن
closet گنجه خصوصی
closeted گنجه خصوصی
closeting گنجه خصوصی
privatises خصوصی کردن
privatised خصوصی کردن
private enterprise شرکت خصوصی
privy خصوصی محرمانه
casket نامه خصوصی
privatizing خصوصی کردن
privately بطور خصوصی
privatized خصوصی کردن
privatization خصوصی کردن
privatizes خصوصی کردن
caskets نامه خصوصی
privatize خصوصی کردن
private sector بخش خصوصی
Britishers انگلیسی
Britisher انگلیسی
knuckle bow انگلیسی
english woman زن انگلیسی
Englishwoman انگلیسی
johnny انگلیسی
British انگلیسی
knuckle guard انگلیسی
limey انگلیسی
limeys انگلیسی
Britons انگلیسی
Englishwomen انگلیسی
Briton انگلیسی
English انگلیسی
Englishmen انگلیسی
Englishman انگلیسی
private rate of discount نرخ تنزیل خصوصی
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
backsides عقب هر چیزی خصوصی
backside عقب هر چیزی خصوصی
private rate of return نرخ بازده خصوصی
private broadcasting پخش برنامه خصوصی
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
pbx تبادل انشعاب خصوصی
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
to be privately insured بیمه خصوصی داشتن
curtain lecture صحبتهای خصوصی زن وشوهر
jurist متخصص حقوق خصوصی
jurists متخصص حقوق خصوصی
ale ابجو انگلیسی
redcoat سرباز انگلیسی
english billiards بیلیارد انگلیسی
jardin anglais باغ انگلیسی
english system سیستم انگلیسی
english opening گشایش انگلیسی
association croquet کروکه انگلیسی
middle english انگلیسی تا 0051میلادی
english self taught خوداموز انگلیسی
after the english f. به سبک انگلیسی ها
English altar محراب انگلیسی
HMS کشتی انگلیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com