English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
English Persian
to upgrade somebody به کسی در شغلی درجه دادن
to promote somebody به کسی در شغلی درجه دادن
Other Matches
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
promoted ترفیع دادن درجه دادن
promote ترفیع دادن درجه دادن
promotes ترفیع دادن درجه دادن
promoting ترفیع دادن درجه دادن
graduate درجه دادن
graduates درجه دادن
graduating درجه دادن
doctoring درجه دکتری دادن به
doctored درجه دکتری دادن به
doctors درجه دکتری دادن به
berate تخفیف درجه دادن
doctor درجه دکتری دادن به
berates تخفیف درجه دادن
berated تخفیف درجه دادن
berating تخفیف درجه دادن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
maximising به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximized به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizing به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
occupational شغلی
inoccupation بی شغلی
vocational شغلی
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
fringe benefit مزایای شغلی
job description توصیف شغلی
occupational family گروه شغلی
job satisfaction رضایت شغلی
job elements عناصر شغلی
job enlargement گسترش شغلی
job evaluation ارزشیابی شغلی
job security امنیت شغلی
occupational hazards صدمه شغلی
dead-end job شغلی بی آینده
trade tests ازمونهای شغلی
duty position محل شغلی
job analysis تحلیل شغلی
occupational hazards سانحه شغلی
occupational hazard سانحه شغلی
occupational hazard صدمه شغلی
job specification ویژگیهای شغلی
job training اموزش شغلی
vocational selection گزینش شغلی
vocational adjustment سازگاری شغلی
job specification مشخصات شغلی
occupational aptitude استعداد شغلی
vocational counseling مشاوره شغلی
occupational test ازمون شغلی
vocational guidance راهنمایی شغلی
occupational stability ثبات شغلی
vocational maladjustment ناسازگاری شغلی
occupational mobility تحرک شغلی
occupational psychology روانشناسی شغلی
occupational interests رغبتهای شغلی
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
to follow a profession شغلی راپیشه کردن
dictionary of occupational titles واژگان عنوانهای شغلی
to accept a job کاری [شغلی] را پذیرفتن
vacancy موقعیت شغلی آزاد
occupational hierarchy سلسله مراتب شغلی
runners اداره کننده شغلی
runner اداره کننده شغلی
professional liability insurance بیمه تعهدات شغلی
vocational rehabilitation توان بخشی شغلی
vocational interest blank پرسشنامه علائق شغلی
job description شرح وفایف شغلی
But not just any job . ولی البته نه هر شغلی
military occupational speciality تخصص شغلی نظامی
jobs پست شغلی و کار
job پست شغلی و کار
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
job classification طبقه بندی شغلی
test protectors بازرس ازمایشات کارایی شغلی
svib رغبت سنج شغلی استرانگ
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
strong vocational interest blank رغبت سنج شغلی استرانگ
kuder occupational interest survey رغبت سنج شغلی کودر
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
low grade کم درجه
gage=gauge درجه
scalage درجه
gauge glass درجه اب
ranks درجه
gage درجه
scale درجه
kyu درجه
equally <adv.> به یک درجه
just as well <adv.> به یک درجه
length درجه
lengths درجه
second rate درجه دو
gauge=gage درجه
mark درجه
marks درجه
proportions درجه
grade درجه
nobby درجه یک
gauge درجه
proportion درجه
first string درجه یک
second class درجه دو
echelons درجه
echelon درجه
gauged درجه
title درجه
run of the mine بی درجه
titles درجه
gauges درجه
first class درجه یک
copacetic درجه یک
rank درجه
classy درجه یک
ranked درجه
grades درجه
copesetic درجه یک
clinical thermometer درجه
second class درجه 2
elevations درجه
elevation درجه
degrees درجه
degree درجه
second-rate درجه دو
number one درجه یک
third rate درجه سه
rate درجه
rates درجه
tophole درجه یک
pitches درجه
top درجه یک
high-class درجه یک
pitch درجه
topnotch درجه یک
chinical t. درجه
slap-up درجه یک
top-notch درجه یک
top hole درجه یک
aquastat درجه
third-rate درجه سه
efficacity درجه تاثیر
degree opulence درجه توانگری
second degree of readiness امادگی درجه دو
secondary alcohol الکل 2 درجه
efficiency درجه تاثیر
second class درجه دوم
degree of saturation درجه اشباع
salinity درجه شوری
eldership ارشدیت درجه
elevation stop حد نهایی درجه
first rate نخستین درجه
elevation scale مقیاس درجه
elevation circle قطاع درجه
dot pitch درجه نقطه
second class دومین درجه
t. far تا این درجه
water hardness درجه سختی آب
white wool پشم درجه یک
elevating arc قطاع درجه
scaling درجه بندی
electrical degree درجه الکتریکی
elevation scale طبلک درجه
speeding درجه تندی
grades درجه شدت
speed درجه تندی
grade درجه بندی
pip درجه سردوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com