Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English
Persian
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
Other Matches
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
put in
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
to give somebody a lift
به کسی سواری دادن
to give somebody a ride
به کسی سواری دادن
tendering
پیشنهاد دادن
bid
پیشنهاد دادن
tendered
پیشنهاد دادن
bids
پیشنهاد دادن
tenderest
پیشنهاد دادن
tender
پیشنهاد دادن
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
pull one's socks up
<idiom>
پیشنهاد عالی دادن
bid against
پیشنهاد بهتری دادن
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
offers
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer
پیشنهاد کردن پیشنهاد
they rejected his proposition
پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
saddles
سواری کردن
jumbling
سواری کردن
to take a drive
سواری کردن
jumbles
سواری کردن
jumble
سواری کردن
jumbled
سواری کردن
to take a ride
سواری کردن
saddle
سواری کردن
saddled
سواری کردن
drive
سواری کردن کوبیدن
bicycle
دوچرخه سواری کردن
drives
سواری کردن کوبیدن
bicycles
دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle
دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle
دوچرخه سواری کردن
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
to bike
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
propounding
پیشنهاد کردن
suggesting
پیشنهاد کردن
advancing
پیشنهاد کردن
propounds
پیشنهاد کردن
advance
پیشنهاد کردن
suggested
پیشنهاد کردن
offer
پیشنهاد کردن
to make overtures
پیشنهاد کردن
suggest
پیشنهاد کردن
recommend
پیشنهاد کردن
suggests
پیشنهاد کردن
offered
پیشنهاد کردن
recommending
پیشنهاد کردن
project
پیشنهاد کردن
projected
پیشنهاد کردن
proposes
پیشنهاد کردن
projects
پیشنهاد کردن
recommends
پیشنهاد کردن
propound
پیشنهاد کردن
propose
پیشنهاد کردن
proposed
پیشنهاد کردن
bid
پیشنهاد کردن
proposing
پیشنهاد کردن
offers
پیشنهاد کردن
bids
پیشنهاد کردن
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
caroche
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
bidding
پیشنهاد مزایده کردن
tendering
تقدیم کردن پیشنهاد
to pop the question
پیشنهاد عروسی کردن
projects
طرح یا پیشنهاد کردن
projected
طرح یا پیشنهاد کردن
project
طرح یا پیشنهاد کردن
tender
تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest
تقدیم کردن پیشنهاد
to make a motion
پیشنهاد کردن بر ان شدن
tendered
تقدیم کردن پیشنهاد
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
proffered
تقدیم پیشنهاد کردن
proffer
تقدیم پیشنهاد کردن
proffering
تقدیم پیشنهاد کردن
proffers
تقدیم پیشنهاد کردن
propositioning
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
moves
پیشنهاد کردن تغییر مکان
hold forth
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
moved
پیشنهاد کردن تغییر مکان
bid
پیشنهاد کردن توپ زدن
move
پیشنهاد کردن تغییر مکان
bids
پیشنهاد کردن توپ زدن
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
rides
سواری
ride
سواری
riding
سواری
driving
سواری
Woman sitting on the man
کیر سواری
amaxophobia
سواری هراسی
manege
اسب سواری
hacking jacket
کت اسب سواری
hackney
اسب سواری
motorcar
خودرو سواری
auto
ماشین سواری
autos
ماشین سواری
roadsters
اسب سواری
roadster
اسب سواری
surf
موج سواری
surf riding
موج سواری
trooper
اسب سواری
troopers
اسب سواری
saddle horse
اسب سواری
saddler
اسب سواری
passenger car
اتومبیل سواری
top boot
چکمه سواری
equitation
هنراسب سواری
horsemanship
اسب سواری
jockeying
اسب سواری
cycling
دوچرخه سواری
surfriding
موج سواری
surfing
موج سواری
hacking jackets
کت اسب سواری
passenger car trailer
تریلرخودروی سواری
skim boarding
موج سواری
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
troopers
اسب سواری نظامی
trooper
اسب سواری نظامی
manege
اموزشگاه اسب سواری
to learn to ride
سواری یاد گرفتن
habit
لباس سواری زنانه
harness horse
اسب سواری یا بارکش
bicycle path
مسیر دوچرخه سواری
cavalcade
سواری گردش سواره
joo choo seogi
ایستادن اسب سواری
habits
لباس سواری زنانه
surfboard
تخته موج سواری
riding habit
جامه سواری زنانه
riding habits
جامه سواری زنانه
motor road
جاده موتور سواری
jodhpur
شلوار چسبان سواری
hacking
اسب سواری تفریحی
sailable
قابل سواری دردریا
surfboards
تخته موج سواری
velodrome
پیست دوچرخه سواری
outride
در سواری پیش افتادن از
surfmanship
مهارت در موج سواری
nags
اسب کوچک سواری
nag
اسب کوچک سواری
nagged
اسب کوچک سواری
cavalcades
سواری گردش سواره
equestrian
مربوط به اسب سواری
drives
رانش سواری دوندگی
drive
رانش سواری دوندگی
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
eventing
انواع مسابقه اسب سواری
hotdogging board
تخته کوتاه موج سواری
windsurfing
موج سواری با تخته و بادبان
barge
تخته بزرگ موج سواری
windsurfers
تخته موج سواری با بادبان
stick
تخته موج سواری شلاق
charreada
سواری مکزیکی اسب وحشی
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
body surf
موج سواری بدون تخته
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
malibu
تخته فایبرگلاس موج سواری
freestyle
موج سواری بامانور ازاد
equitation
هنر سواری و مهار اسب
to stand treat
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
barged
تخته بزرگ موج سواری
windsurfer
تخته موج سواری با بادبان
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
barges
تخته بزرگ موج سواری
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
wake surfing
موج سواری بدنبال قایق
rodeos
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
to hitch a lift
[ride]
from somebody
سواری شدن
[در خودروی کسی]
rodeo
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
surf off
دور نهایی مسابقه موج سواری
haute ecole
تمرین اسب سواری از روی مانع
bodysurfing
موج سواری روی سینه وشکم
australian pursuit
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
noses
دماغه جلویی تخته موج سواری
junk surf
امواج نامناسب برای موج سواری
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
tubing
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
to ride one's horse to death
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
italian pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
this ground rides soft
این زمین برای سواری نرم است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com