Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 215 (3 milliseconds)
English	Persian
to make an excursion	به گردش رفتن
Search result with all words
walk	گردش کردن پیاده رفتن
walked	گردش کردن پیاده رفتن
walks	گردش کردن پیاده رفتن
mosey	بحال گردش راه رفتن
moseyed	بحال گردش راه رفتن
moseying	بحال گردش راه رفتن
moseys	بحال گردش راه رفتن
promenade	گردش رفتن
promenades	گردش رفتن
go for a walk	گردش رفتن
to go for a walk	گردش رفتن
to take a walk	گردش کردن یا رفتن
to go places	گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
go places in pairs	دوتا دوتا گردش رفتن
Other Matches
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
raced	گردش
meander	گردش
races	گردش
meandering	گردش
nutation	گردش
meandered	گردش
meanders	گردش
flowline	خط گردش
flows	گردش
cycled	گردش
traversing	گردش
circuit	گردش
circuits	گردش
paseo	گردش
on the rove	در گردش
runs	گردش
flowine	خط گردش
circumrotation	گردش
operation	گردش
walking	گردش
progressing	گردش
progresses	گردش
progressed	گردش
progress	گردش
itineration	گردش
strolls	گردش
promenades	گردش
itineracy	گردش
run	گردش
ambulation	گردش
excursion	گردش
turns	گردش
excursions	گردش
twirling	گردش
twirled	گردش
twirl	گردش
strolled	گردش
stroll	گردش
canters	گردش
twirls	گردش
hikes	گردش
cantering	گردش
hiked	گردش
hike	گردش
cantered	گردش
race	گردش
hiking	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
travels	گردش
traveled	گردش
travel	گردش
movement	گردش
promenade	گردش
canter	گردش
perambulation	گردش
circulations	گردش
wrested	گردش
wrest	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
rotation	گردش
wresting	گردش
jaunts	گردش
jaunt	گردش
revving	گردش
revs	گردش
rev	گردش
revved	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
turn	گردش
gyrations	گردش
gyration	گردش
wrests	گردش
circulation	گردش
water circulation	گردش اب
trips	گردش
cycle	گردش
turnover	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
tripped	گردش
cycles	گردش
period	گردش
trip	گردش
flow	گردش
revolution	گردش
periods	گردش
traverse	گردش
revolutions	گردش
flowed	گردش
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
capital turnover	گردش سرمایه
walkabout	گردش پیاده
roams	گردش کردن
walkabouts	گردش پیاده
roaming	گردش کردن
working capital	سرمایه در گردش
eyre	گردش دورانی
excurse	گردش کردن
circulate	به گردش در اوردن
control flow	گردش کنترل
daily round	گردش روزانه
cycle of the room	گردش ماه
data flow	گردش داده ها
budget cycle	گردش بودجه
cash flows	وجوه در گردش
field trip	گردش علمی
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
circulating asset	دارایی در گردش
cycle of water	گردش اب در طبیعت
circulating capital	سرمایه در گردش
rpm	گردش در دقیقه
circulate	گردش کردن
revolves	گردش کردن
circulated	گردش کردن
circulated	به گردش در اوردن
river trip	گردش رودخانه ای
gander	: گردش کردن
roamed	گردش کردن
roam	گردش کردن
gyringly	گردش کنان
passageway	غلام گردش
turnaround time	زمان گردش
gyre	گردش دایره
clockwise rotation	گردش به راست
clockwise rotation	گردش براست
flow direction	جهت گردش
flow of expenditure	گردش هزینه
rides	گردش سواره
ride	گردش سواره
ganders	: گردش کردن
cooling water circulation	گردش اب سرد
circulative	گردش کننده
turning circle	دایره گردش
turning effect	اثر گردش
passageways	غلام گردش
circulates	گردش کردن
flow of information	گردش اطلاعات
circulates	به گردش در اوردن
continous running	گردش دائمی
continous cycle	گردش دائمی
circulation capital	سرمایه در گردش
flow of production	گردش تولید
circulation of money	گردش پول
currency circulation	گردش پول
circulationg air	هوای در گردش
flow of income	گردش درامد
fractional rotation	گردش کسری
trading capital	سرمایه در گردش
rambling	گردش کننده
turnover	گردش معاملات
train ride	گردش با قطار
rotation	گردش روتاسیون
cycles	دوره گردش
cycled	دوره گردش
circuits	مسیر گردش
circuit	مسیر گردش
pleasure ground	گردش گاه
angle of rotation	زاویه گردش
program flow	گردش برنامه
promenader	گردش کننده
cycle	دوره گردش
rotation	گردش مشاغل
raceway	حلقه گردش
round robin	با گردش نوبت
rotational speed	گردش بر دقیقه
to be in a whirl	گردش کردن
speed of rotation	گردش بر دقیقه
the turn of a wheel	گردش چرخ
take a walk	گردش کردن
sales {pl}	گردش معاملات
turn-over	گردش معاملات
volume of sales	گردش معاملات
number of revolutions	گردش بر دقیقه
rev	گردش بر دقیقه
rate of turn	میزان گردش
revolving fund	اعتبار در گردش
right handed rotation	گردش به راست
circulations	مسیر گردش
circulation	مسیر گردش
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
revs per minute	گردش بر دقیقه
rpm	گردش بر دقیقه
sashay	گردش سفر
cash flow	گردش وجوه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com