Dictiornary-Farsi | بوته تصفیه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
calcining klin	بوته تصفیه


Other Matches

brushwood	بوته
herbs	بوته
fire pot	بوته
crucibles	بوته
bushes	بوته
crucible	بوته
spray	گل و بوته
herb	بوته
shrub	بوته
shrubs	بوته
underbrush	بوته
bush	بوته
bosk	بوته
melter	بوته
bosque	بوته
brambles	بوته
bramble	بوته
large leaved	گل بوته
frutex	بوته
tod	بوته
heaths	تیغستان بوته
diapers	گل و بوته کشیدن
diaper	گل و بوته کشیدن
king's spear	بوته سریش
indigo plant	بوته نیل
puddling hearth	بوته پودل
teazel	بوته خار
heath	تیغستان بوته
spinny	بوته زار
spinney	بوته زار
smoke tree	بوته سماق
shrubby	شبیه بوته
shrubby	بوته زار
shrubby	پوشیده از بوته
refining hearth	بوته پالایش
graphite crucible	بوته گرافیت
pinweed	بوته لادن
teazle	بوته خار
herby	مانند بوته
furnace	بوته ازمایش
electric furnace	بوته برقی
hemp	بوته شاهدانه
cuple	بوته غالگری
cupel	در بوته گذاشتن
cupel	بوته قالگری
cotton plant	بوته پنبه
brushy	پر از بوته وخاشاک
brush breaker	بوته کنی
bosky	پوشیده از بوته
aludel	بوته کیمیاگری
aludel	بوته تنبوشهای
forb	گیاه بوته
crucibles	بوته اهنگری
herby	بوته دار
fruticose	مانند بوته
fruticose	بوته دار
frutescent	بوته مانند
frutescence	بوته مانندی
henna	بوته حنا
hennaed	بوته حنا
hennaing	بوته حنا
hennas	بوته حنا
rosette	گل کفش گل و بوته
rosettes	گل کفش گل و بوته
crucible	بوته اهنگری
furnaces	بوته ازمایش
shrubbery	بوته زار
underwood	زیر بوته
clearings	بوته کنی
cuple	در بوته گذاشتن
shrubberies	بوته زار
clearing	بوته کنی
cloves	بوته میخک
thornbush	بوته خاردار
clove	بوته میخک
thornbush	بوته خار
charcoal hearth iron	اهن بوته ذغالی
thistle	بوته خار شوک
teasels	بوته خار خارخسک
hearth	بوته ی کوره ی بلند
shrub	بوته دار کردن
teasel	بوته خار خارخسک
thistles	بوته خار شوک
shrubs	بوته دار کردن
hot pepper	بوته فلفل قرمز
japanese andromeda	بوته همیشه سبزاسیایی
teazels	بوته خار خارخسک
hearths	بوته ی کوره ی بلند
to fall in to oblivion	در بوته فراموشی افتادن
air furnace	کوره یا بوته گازی
sesame	بوته کنجد سمسم
sprig	بوته میخ کوچک بی سر
sprigs	بوته میخ کوچک بی سر
bush design	طرح بوته و چمنزار
styrax	بوته وحشی جاوی
teazles	بوته خار خارخسک
covers	بوته زار پناهگاه شکار
double chamber type tunnel klin	بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
coverings	بوته زار پناهگاه شکار
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
frangipani	بوته یاسمن نوعی کلوچه
hard hack	بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
cover	بوته زار پناهگاه شکار
shrubs	بوته توت فرنگی درختچه
pyxie	بوته خزنده وهمیشه بهار
shrub	بوته توت فرنگی درختچه
azalea	نوعی بوته ازجنس خلنگ
greasewood	نوعی بوته کوتاه ازتیره قازایاغی
I planted the garden with rose – bushes .	درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
covert	بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
brush and rails	مانعی مرکب از بوته و تیر دربالای ان
undergrowth	بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
intarsia	منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
clearance	تصفیه
administration	تصفیه
arrangement	تصفیه
arrangements	تصفیه
liquidation	تصفیه
depuration	تصفیه
expurgation	تصفیه
clarification	تصفیه
administrations	تصفیه
rectification	تصفیه
settlements	تصفیه
percolation	تصفیه
infiltration	تصفیه
fining	تصفیه
water purification	تصفیه اب
settlement	تصفیه
purgation	تصفیه
water softeners	اب تصفیه کن
water softener	اب تصفیه کن
conciliation	تصفیه
adjustment	تصفیه
adjustments	تصفیه
hibiscuses	هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
hibiscus	هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
purificator	تصفیه کننده
to set at rest	تصفیه کردن
purification	شستشو تصفیه
calcining method	روش تصفیه
to pay off	تصفیه کردن
puriform	تصفیه کردن
rarefy	تصفیه کردن
smeet	تصفیه کردن
refinef copper	مس تصفیه شده
to a upon	تصفیه کردن
secondary treatment	تصفیه دومین
average adjustment	تصفیه خسارت
sewage purification	تصفیه فاضلاب
break up price	بهای تصفیه
rarify	تصفیه کردن
administratrix	مدیره تصفیه
calcine	تصفیه کردن
primary treatment	تصفیه نخستین
expurgator	تصفیه کننده
expurgatory	تصفیه کننده
filtration	تصفیه پالایش
gold refining	تصفیه طلا
gold parting	تصفیه طلا
gas cleaning	تصفیه گاز
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
depurator	تصفیه کننده
depuratory	تصفیه کننده
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
zone purification	تصفیه منطقهای
depurate	تصفیه کردن
to pay out	تصفیه کردن
depurative	تصفیه کننده
overrefinement	تصفیه بسیار
order of discharge	حکم تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه
sublimating	تصفیه کردن
tries	تصفیه کردن
reconcile	تصفیه کردن
reconciles	تصفیه کردن
reconciling	تصفیه کردن
unsettled	تصفیه نشده
receivers	مدیر تصفیه
receiver	مدیر تصفیه
settlement	تصفیه پرداخت
discharges	مفاصا تصفیه
rectified	تصفیه کردن
discharge	مفاصا تصفیه
rectifies	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
filter	تصفیه کردن
outstanding	تصفیه نشده
outstandingly	تصفیه نشده
settlements	تصفیه پرداخت
accommodates	تصفیه کردن
adjust	تصفیه نمودن
try	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
refines	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
refine	تصفیه کردن
administrators	مدیر تصفیه
administrator	مدیر تصفیه
clarifies	تصفیه شدن