Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
English
Persian
shrub
بوته دار کردن
shrubs
بوته دار کردن
Other Matches
shrub
بوته
spray
گل و بوته
brushwood
بوته
herb
بوته
herbs
بوته
crucible
بوته
crucibles
بوته
bushes
بوته
tod
بوته
shrubs
بوته
melter
بوته
underbrush
بوته
bramble
بوته
brambles
بوته
bosque
بوته
bosk
بوته
large leaved
گل بوته
frutex
بوته
fire pot
بوته
bush
بوته
refining hearth
بوته پالایش
cuple
در بوته گذاشتن
cupel
در بوته گذاشتن
cuple
بوته غالگری
fruticose
بوته دار
king's spear
بوته سریش
fruticose
مانند بوته
smoke tree
بوته سماق
aludel
بوته کیمیاگری
shrubby
شبیه بوته
shrubby
بوته زار
shrubby
پوشیده از بوته
heath
تیغستان بوته
heaths
تیغستان بوته
aludel
بوته تنبوشهای
frutescent
بوته مانند
clove
بوته میخک
shrubbery
بوته زار
cotton plant
بوته پنبه
shrubberies
بوته زار
calcining klin
بوته تصفیه
underwood
زیر بوته
pinweed
بوته لادن
clearings
بوته کنی
hemp
بوته شاهدانه
brushy
پر از بوته وخاشاک
brush breaker
بوته کنی
cupel
بوته قالگری
rosettes
گل کفش گل و بوته
puddling hearth
بوته پودل
cloves
بوته میخک
frutescence
بوته مانندی
bosky
پوشیده از بوته
rosette
گل کفش گل و بوته
hennas
بوته حنا
graphite crucible
بوته گرافیت
henna
بوته حنا
diapers
گل و بوته کشیدن
diaper
گل و بوته کشیدن
crucible
بوته اهنگری
herby
بوته دار
crucibles
بوته اهنگری
herby
مانند بوته
hennaing
بوته حنا
hennaed
بوته حنا
teazel
بوته خار
teazle
بوته خار
thornbush
بوته خاردار
thornbush
بوته خار
indigo plant
بوته نیل
electric furnace
بوته برقی
clearing
بوته کنی
forb
گیاه بوته
furnaces
بوته ازمایش
furnace
بوته ازمایش
spinney
بوته زار
spinny
بوته زار
hot pepper
بوته فلفل قرمز
teasels
بوته خار خارخسک
teazels
بوته خار خارخسک
teazles
بوته خار خارخسک
to fall in to oblivion
در بوته فراموشی افتادن
charcoal hearth iron
اهن بوته ذغالی
styrax
بوته وحشی جاوی
sprigs
بوته میخ کوچک بی سر
sprig
بوته میخ کوچک بی سر
teasel
بوته خار خارخسک
bush design
طرح بوته و چمنزار
air furnace
کوره یا بوته گازی
sesame
بوته کنجد سمسم
hearth
بوته ی کوره ی بلند
japanese andromeda
بوته همیشه سبزاسیایی
thistles
بوته خار شوک
hearths
بوته ی کوره ی بلند
thistle
بوته خار شوک
shrubs
بوته توت فرنگی درختچه
frangipani
بوته یاسمن نوعی کلوچه
double chamber type tunnel klin
بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
hard hack
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
shrub
بوته توت فرنگی درختچه
pyxie
بوته خزنده وهمیشه بهار
foundry furnace
بوته یا کوره ریخته گری
azalea
نوعی بوته ازجنس خلنگ
covers
بوته زار پناهگاه شکار
cover
بوته زار پناهگاه شکار
coverings
بوته زار پناهگاه شکار
greasewood
نوعی بوته کوتاه ازتیره قازایاغی
covert
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
brush and rails
مانعی مرکب از بوته و تیر دربالای ان
I planted the garden with rose – bushes .
درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
intarsia
منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
undergrowth
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
hibiscuses
هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
hibiscus
هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
frankincense
بوته کندر درخت کندر سرخ
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
coke oven
کوره ذغالی بوته ذغالی
rose motif
نگاره گل رز
[در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
kepse motife
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com